❣‍ هیچ چیز خسته‌كننده‌تر از زندگی، راكد، بی‌تنوع، بی‌خطر و یكنواخت نیست. انسان چون ماشین شده و كم‌كم تمام امیدها از بین می‌روند. می‌دانی كه فردا هم باید همین كارها را انجام دهی ... و بازهم همین‌كارها روزها و روزها تكرار می‌شوند تا روزی كه مرگ فرا برسد!!! و این زندگی فقط جدالی به سوی مرگ بوده. آیا زندگی فقط همین است...؟ به چشمان كسانی كه هیچگونه رابطه‌ای با سرزمین‌های ژرف‌تر وجود برقرار نكرده‌اند بنگر، اگر به عمق هسته‌ی درونی‌شان نگاه كنی خواهی دید كه چه تهی و پوچ اند؛ مانند كویری خشک و بی‌آب و علف، نه شهدی جریان دارد و نه از ارواح آنان ترانه‌ای برمی‌خیزد. آنان توسط نیرویی ناشناخته كشیده می‌شوند. آنان در دست حادثه قرار دارند و باری به هر جهت زندگی میکنند. فقط اینجا هستند.... نمی‌دانند چرا هستند؟ نمی‌دانند كجا هستند؟‌ كیستند و از كجا آمده؟ و به كجا می‌روند؟ آنان فقط هستند و خودشان را به هزار و یک كار مشغول می‌كنند تا از این پرهیز كنند و با آن برخورد نكنند. اگر بر بخورند بسیار تكان‌ دهنده است. اگر با پوچی درون برخورد كنی .