✨✨✨✨✨✨✨
💠. جواب امام زمان را چه بدهم؟
🔸 شیخ زینالعابدین مازندرانی از شاگردان صاحب جواهر و شیخ انصاری، ساکن کربلا بوده است. در مورد سخاوت و انفاق او نوشتهاند:
تا میتوانست قرض میکرد و به محتاجان میداد و هر چند وقت که بعضی از هند به کربلا میآمدند قرضهای او را میدادند.
روزی بینوایی به در خانهی او رفت و از او چیزی خواست. شیخ چون پولی در بساط نداشت، بادیهی مسی منزل را برداشت و به او داد و گفت:
این را ببر و بفروش. دو سه روز بعد که اهل منزل متوجه شدند که بادیه نیست فریاد کردند که: بادیه را دزد برده است. صدای آنان در کتابخانه به گوش شیخ رسید؛ فریاد برآورد که: دزد را متهم نکنید، بادیه را من بردهام.
در یکی از سفرها که شیخ به سامرا میرود، در آنجا سخت بیمار میشود. میرزای شیرازی از او عیادت میکند و او را دلداری میدهد.
شیخ میگوید: «من هیچگونه نگرانی از موت ندارم ولیکن نگرانی من از این است که بنا به عقیده ما امامیه وقتیکه میمیریم روح ما را به امام عصر علیهالسلام عرضه میکنند.
اگر امام سؤال بفرمایند: «زینالعابدین! ما به تو بیش از این اعتبار و آبرو داده بودیم که بتوانی قرض کنی و به فقرا بدهی، چرا نکردی؟» من چه جوابی به آن حضرت میتوانم بدهم؟!»
گویند میرزای شیرازی پس از شنیدن این حرف متأثر میشود، به منزل میرود و هر چه وجوهات شرعی در آنجا داشته میان مستحقین تقسیم میکند.
📚 سیمای فرزانگان، ص ۳
اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ