📚بہوقتڪتاب:
#آفټابدࢪحجاب🥀
✍🏻نویسنده:سیدمهدۍشجاعے
پاࢪت ۸۸
مدینة جدنا ال تقبلینا خرجنا منک باالهلین جمعا
فبا الحسرات و االحزان جئنا رجعنا ال رجال و ال بنینا
ما را به خود راه مده اى مدینه جد ما که با کوله بارى از حزن و حسرت آمده ایم .
همه با هم بودیم وقتى که از پیش تو مى رفتیم اما اکنون بى مرد و فرزند، بازگشته ایم .((
به حرم پیامبر که مى رسى ، داخل نمى شوى ، دو دست بر چهارچوبه در مى گذارى و فریاد مى زنى : ))یا جداه ! من
خبر شهادت برادرم حسین را برایت آورده ام .((
و همچون آفتابى که در آسمان عاشورا درخشید و در کوفه و شام به شفق نشست ، در مغرب قبر پیامبر، غروب مى
کنى .
افتان و خیزان به سمت قبر پیامبر مى دوى ، خودت را روى قبر مى اندازى و درد دلت را با پیامبر، آغاز مى کنى .
شاید به اندازه همه آنچه که در طول این سفر گریسته اى ، پیش پیامبر، گریه مى کنى و همه مصائب و حوادث را
موبه مو برایش نقل مى کنى و به یادش مى آورى آن خواب را که او براى تو تعبیر کرد.
انگار که تو هنوز همان کودکى که در آغوش پیامبر نشسته اى و او اشکهاى تو را با لبهایش مى سترد و خواب تو را
تعبیر مى کند:
))آن درخت کهنسال ، جد توست عزیز دلم که به زودى تندباد اجل او را از پاى در مى آورد و تو ریسمان عاطفه ات
را به شاخسار درخت مادرت فاطمه مى بندى و پس از مادر، دل به پدر، آن شاخه دیگر خوش مى کنى و پس از پدر،
دل به دو برادر مى سپارى که آن دو نیز در پى هم ، ترك این جهان مى گویند و تو را با یک دنیا مصیبت و غربت ،
تنها مى گذارند.((
- تعبیر شد خواب کودکى هاى من پیامبر! و من اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها مانده ام .
🥀🕯پــــــــایـــــــان🕯🥀
#امام_زمان🕯🍂'
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'