#طنز_جبهه
خدا یک خمپاره می فرستد برای شما
هر وقت می آمد به سنگر ما بساط همین بود.
هنوز ننشسته و سیر همدیگر را ندیده بودیم و به اصطلاح «اختلاط» نکرده بودیم..
با عجله پا می شد..
و دمپایی را به پا می کرد
و با عجله می رفت طرف سنگر خودشان
و می گفت: «بلند بشویم برویم بابا، یک وقتی دیدی خدا یک خمپاره برای شما فرستاد،
ما را هم به هوای شما خرکش کرد و برد، آن وقت چه خاکی بر سرمان کنیم.»
کتاب فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها)جلد 1، صفحه:62