🕊 ۳ - ۵
#قسمت_سوم
چگونگی دلدادگی و ازدواج
بانو ملیکه خاتون سلاماللهعلیه
با امام حسن عسکری علیهالسلام
✝️ پس بزرگ ايشان به جدم گفت :
اى پادشاه !
ما را معاف دار از چنين امرى كه به سبب آن نحوستها روى نمود كه دلالت مىكند بر اينكه دين مسيحى به زودى زائل گردد.
پس جدم اين امر را به فال بد دانست و گفت به علما و كشيشان كه اين تخت را بار ديگر برپا كنيد و چليپاها [صلیب] را به جاى خود قرار دهيد،
و حاضر گردانيد برادر اين برگشته روزگار بدبخت را كه اين دختر را به او تزويج نماييم تا سعادت آن برادر دفع نحوست اين برادر بكند،
چون چنين كردند و آن برادر ديگر را بر بالاى تخت بردند، و چون كشيشان شروع به خواندن انجيل كردند
باز همان حالت اول روى نمود و نحوست اين برادر و آن برادر برابر بود
و سرّ اين كار را ندانستند كه اين از سعادت سَرورى است نه نحوست آن دو برادر،
پس مردم متفرق شدند
و جدم غمناك به حرم سراى بازگشت
و پردههاى خجالت درآويخت ،
چون شب شد به خواب رفتم ،
در خواب ديدم كه حضرت مسيح و شمعون و جمعى از حواريين در قصر جدم جمع شدند
و منبرى از نور نصب كردند كه از رفعت بر آسمان سربلندى مىكرد
و در همان موضع تعبيه كردند كه جدم تخت را گذاشته بود.
پس حضرت رسالت پناه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم با وصى و دامادش على بن ابى طالب عليه السلام و جمعى از امامان و فرزندان بزرگواران ايشان قصر را به قدوم خويش منور ساختند،
پس حضرت مسيح به قدوم ادب از روى تعظيم و اجلال به استقبال حضرت خاتم الانبياء صلى اللّه عليه و آله و سلم شتافت
و دست در گردن مبارك آن جناب درآورد
پس حضرت رسالت پناه صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
كه يا روح اللّه !
آمدهايم كه مليكه فرزند وصى تو شمعون را براى اين فرزند سعادتمند خود خواستگارى نماييم
و اشاره فرمود به ماه برج امامت و خلافت حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام فرزند آن كسى كه تو نامهاش را به من دادى
پس حضرت نظر افكند به سوى حضرت شمعون و فرمود:
شرف دو جهانى به تو روى آورده ،
پيوند كن رحم خود را به رحم آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم .
پس شمعون گفت كه كردم ،
پس همگى بر آن منبر برآمدند و حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم خطبه اى انشاء فرمودند، و با حضرت مسيح مرا به حسن عسكرى عليه السلام عقد بستند
و حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم با حواريون گواه شدند،
📚منتهیالامال
👌ادامه دارد ...