. پدری‌بہ‌فرزندش‌گفت⇣ این‌هزار‌تا‌چسب‌زخم‌را‌بفروش ‌تابرایت‌کفش‌بخرم. بچہ‌با‌خود‌فکر‌کرد‌یعنی‌بایدآرزوکنم هزارنفرزخمی‌بشن‌تامن‌کفش‌بخرم؟! ولش‌کن... همین‌کفش‌های‌پاره‌خوبن! گاهی‌دل‌های‌بزرگ‌را‌آنچنان‌درون ‌سینه‌هایی‌کوچک‌می‌بینی ‌کہ‌شرمسار‌می‌شویم ‌ازاحساس‌بزرگ‌بودن‌مان . .!):❤️