🌗شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکند:
اندیشه مکروهی در ذهنم گذشت...
بلافاصله استغفار کردم و به راهم ادامه دادم.
قدری جلوتر شترهایی قطار وار از کنارم میگذشتند.
ناگاه یکی از شترها لگدی انداخت که اگر خود را کنار نمیکشیدم، خطرناک بود.
به مسجد رفتم و فکر میکردم همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود...!؟
در عالم معنا گفتند:
شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فکری بود که کردی!
گفتم: اما من که خطایی انجام ندادم...
گفتند: لگد شتر هم که به تو نخورد...
به مابپیوندید↙️
╭━━❀🕊❀🇮🇷❀🍃❀━━╮
••✾◆✾••قرارگاه عمار ••✾◆✾••
https://eitaa.com/montazerorg
╰━━❀🍃❀🇮🇷❀🕊❀━━╯