او در محضر پیامبر تعهد کرد که هرگز نگوید . هنگامى که خارج شد، وسوسه هاى شیطانى براى عمل منافى عفت در دل او پیدا شد، اما بلافاصله در این فکر فرو رفت که اگر فردا پیامبر از او در این باره سؤال کند چه بگوید؟؟ بگوید چنین عملى را مرتکب نشده است، اینکه است و اگر راست بگوید حد بر او جارى میشود و همین گونه در رابطه با سایر کارهاى خلاف این طرز فکر و سپس خود دارى و اجتناب براى او پیدا شد...