قسمت اول کتاب در عظمت زیارت عاشورا شب اول محرم ايْن‌َ صَدْرُالْخَلائِق‌ِ ذُوالْبِرِّ وَ التَّقْوي‌'*** أَيْن‌َ باب‌ُ اللّه‌ الَّذي‌ مِنه‌ُ يُؤْتي‌ ***أَيْن‌َ وَجْه‌ُ اللّه‌ِ الَّذي‌ اِلَيْه‌ِ يَتَوَجَّه‌ُ الاَوْلِيآء    بحث ما راجع به شرح زيارت عاشورا است ، هركسي اين مطالب اوليه ،كه بعنوان مقدمه بحث مي شود را ياد بگيرد گام مهمي را براي فهم مطالب بعدي برداشته است. مفهوم نزول قرآن قرآن از ملكوت اعلي نازل شده است . اين كه ميگوئيم قرآن در اين عالم ( عالم ناسوت ، عالم شهود ،ادني مرتبه وجود، پست ترين مرحله وجود ) نازل شده است، معني آن اين نيست كه از يك جايي بلند مثل باران به پايين افتاده است . شما وقتي مي خواهيد براي كودك حرف بزنيد حرفتان را نازل ميكنيد نه اينكه از يك ارتفاع آن را به پايين بياندازيد؛ پس  « زبان كــودكــي بــايدگشاد »، را شروع مي كنيم اگر فرزندتان از شما بپرسد« بزرگي آسمان چقدر است؟ » شما چه جوابي مي دهيد؟ عاجز ميشويد، كه خدايا به او چه بگويم؛ اگر بپرسد كه « اقيانوس يعني چه» ماتتان ميبرد و با خود ميگوئيد « من بگويم اقيانوس يعني چه » اگر بپرسد « حضرت جبرئيل چه جوري است؟ » يا اگر بپرسد « بهشت كه خيلي زيباست، چه قدر زيباست؟ » آن وقــت چـه تـوضـيـحي خـواهيد داد.  عالي ترين مفاهيــم عـالـم ملكوت را به يك بچه چگونــه مي خواهيد منتقل كنيد.آن وقت سعي مي كنيد  اين مفاهيم را كوچك كنيد؟ كوچكتر وكوچكتر؛ بنابراين مي گرديد و ميگرديد وميگرديد تا كلمه اي را   كه اندازه فـهـم ايـن بـچه بـاشد را پيدا كنيد. آن كسي كه دقيق تر،عالـم تـر و دانشمندتر اسـت، كـلمه اي را  به اين كودك مي گويد ، كه هر چه بزرگتر مي شود مي بيند مطالبي را كه شنيده است كاملا درست بوده اما همان مقداري كه او قبلا فهميده بود،نبوده است، يعني هر چه بزرگتر مي شود عمق اين حرف  برايش مكشوفتر ميگردد. مثلا وقتي به يك جوان مي گوئيد، «دنيا خيلي پشت و رو دارد » اين حرف تنها  چند كلمه است، اما هرچه زمان مي گذرد او مي بيند راست گفته ايد، اما آن چيزي كه ده سال پيش  فهميده بود، با آنچه كه بيست سال بعد مي فهمد خيلي فرق دارد.  اما حرف هنوز همان حرف است، و يا وقتي به يك بچه مــي گـويـيـد « اعـمـالت را مـي گذارند، تـوي ترازو و مي كِشند » آن بچــه تـا وقـتـي ده ســالـش است گمان مي كند منــظور ايـن اسـت كـه يك ترازوي دو كفه اي است كــه اعمال را روي يك كفه  مي گذارند و يك سنگ هم روي كفه ديگر مي گذارند، اما كــم كــم بزرگ مي شود و مفاهيم ميزان و ترازو درون ذهنش باز مي گردد ونمي فهمد كه پارچه هم ترازو دارد، ترازوي پارچه متر است؛ حرف هم ترازو دارد، ترازوي حرف  سجع و قافيه است و شعر هم ترازو دارد.ترازوي شعر  عروض و قافيه است. نگاه هم ترازو دارد، دكتر چشم با ترازو مي كشد   تا ببيند عمق ديد فيزيكي شخص چقدر است. عرفان هم ترازو دارد. بنابراين هرچه بزرگتر مي شود مي بيند كه همه چيز ترازو دارد و حرف اولي كه شنيد ملائك با حضور اهل البيت متوجه مي شوند كه او ارباب دارد و بايد با او با ملاطفث برخورد كرد. اما قرآن در مورد روسياهان وتيره بختان وحق ستيزان مي فرمايد: « ولوتري إذيتو في الذين كفروا الملائكه يضربون وجوههم و ادبارهم»(5) يعني چگونه است كه ببيني لحظه اي را كه ملائك جان حق ستيزان را مي گيرند و در آن حال به صورت و پشت آنها ميزنند؛ آنهايي كه به خودشان ظلم كرده اند و اين حرفها رابه  مسخره گرفتند و دلهاي ايشان بازيگوش است « لاهيه قلوبهم »(6) قلبشان بازيگر است و حاضر نيستند در فهم حقايق عميق بشوند، « يضربون وجوههم و ادبارهم »(7) به صورت و پشت و پهلويشان مي زنند، « اخرجو انفسكم »(8) يعني زود باشيد جان بكنيد،و روح و باطن خود را تحويل دهيد واي به حال شما كه  به جاي آن امانتي كه به شما داده ايم و بجاي آن روح و آن موجودي كه بايد در وجودتان رشد كرده باشد و موجودي فهيم و شايسته و توانا باشد يك مجسمه كثافت به ما تحويل مي دهيد. آنوقت ازاين آيه ما بايد صاعد بشويم و بالا برويم و آسمان به آسمان در آن پرواز كنيم واسرار اين معارف را بفهميم وقتي كه اسرار آيات را  فهميديم به خدا قسم كه بسياري از حجابها  كنار مي رود و براي خوب شدن سرعت مي گيريم. لازم نيست زياد توبه دروغين كنيم بلكه اگر عظمت مطلب را درك كنيم  كافي است كه تصميم بگيريم تا راه درست را انتخاب كنيم، بنابراين مشكل ما بر سر فهم قضيه است.  يك بچه تا وقتي كه نمي داند آتش چيست، به سمت آتش ميرود ولي وقتي كه بفهمد اين آتش چطور دستانش را مي سوزاند، از آن با دقت همواره فاصله ميگيرد و ديگر نياز به توبه كردن و قول دادن براي اين كه ديگر به سمت آتش نرود، نخواهد داشت؛ مشكل ما برسر بي معرفتي است و گناهان ما تنها به خاطر بي اراده بودن نيست، ما يك جاي ديگر را هم كسر داريم، ما معرفت به مقام حضرت زهرا (س) را نداريم، ما در فهم مقام امام حسين(ع) كسر معرفت داريم.