‌ ‌ ‌ سلام من یه دخترم تو خانواده مذهبی،حجاب دارم،نماز میخونم،روزه هم میگیرم،ولی دلیل هیچکدوم رو نمیدونستم و فقط طوطی وار انجام میدادم. دو سال پیش با یکی از همکلاسیام صمیمی شدم و اون باعث شد چشم و گوش من باز بشه و بفهمم دورم چه خبره.اون دوستم باعث شد ببینم زندگی بدون آقا امام زمان‌عج‌چجوریه و من چقدر بدبختم که بدون حضور ایشون زندگینو سپری میکنم.عاشورای پارسال رفتم کربلا و همه کار کردم جز زیارت حرف میزدم،میخندیدم،خرید میکردم،ولی موقع نماز و عبادت اشکم در میومد😔 سه روزی که اونجا بودیم نرفتم حرم جز روز آخر که فقط تونستم ضریحو ببینم که چقد باشکوه بود😍تو راه برگشت افسوس خوردم که چرا لذت نبردم از اونجای مقدس،حسرت خوردم از اینکه دیگ نیستم ک اون گنبد طلایی خوشگلو ببینم،امسالم ک نشد برم دلم بیشتر تنگه😞 خلاصه بعد اون زیارت دلم یجوری شد،فهمیدم تا اونموقع برای مردم زندگی میکردم نه برای خدا و امامم... بعد اون زیارت عوض شدم،با اون دوستم قطع رابطه کردم،نمازهام اول وقت شد،روزه هام دلی شد و حجابم محکمتر و البته دلیل همشونو تقریبا فهمیدم،کتاب خوندم،سخنرانی گوش کردم،آهنگایی ک مورد دار بود رو گوش نکردم... به لطف خدا و امام زمان‌عج‌شدم ی آدم دیگ،انشالله به حق همین ماه عزیز دلامون پاک و امام زمانی شه