منتظران گناه نمیکنند
🌹دختری از کما خارج شد با توسل به شهید علیرضا کریمی و شهید تورجی زاده دختری می گفت: من تک فرزندم ... پدرم تاجر چرم بود و وضع مالی خوبی داشت ... ولی پدر و مادرم تا ۱۵ سال بچه دار نمیشدند ... ❤️ با توسل به شهید تورجی زاده و و رفتن به بچه دار شدند ... با پدر و مادرم روزهای سه شنبه و پنج شنبه می رفتیم یه روزی توی خیابون با یه کامیون تصادف کردم و شش ماه رفتم توی بعضی اقوام پدر و مادرم نبودند .. وقتی من به کما رفته بودم ... 🍃اینا به مادرم کنایه زده بودند و گفته بودند: « این همه به ابالفضل اعتقاد داشتی و ابالفضل ابالفضل میکردی ... هر سال هم می رفتی کربلا ... هفته ای دو بار هم می رفتی گلستان شهدا ... اگه اینا واقعا معجزه دارند بهشون بگو دخترت بهت برگرودنند » ☘️مادرم خیلی خیلی دلش می‌شکنه ... می‌ره سر مزار تورجی زاده و نذر نمک انجام میده ... پدرم هم نذر حضرت ابالفضل کرده بود و به گفته بود اگه دخترم به هوش بیاد ... کل سو‌د یه سالم میدم واسه اونایی که به خاطر مشکل مالی تا حالا نتونسته بودند برند ... یه شب شهید علیرضا کریمی میاد به خواب پدرم و بهش میگه « نذرت را انجام بده » هم میاد به خواب مادرم و میگه « بچت را بهت برمیگرودنیم ، مگه یادت رفته واسه اینکه بچه دار بشی به ما متوسل شده بودی » دختر می گفت: من اسمم مهلا بود .. شهید تورجی زاده توی خواب به مادرم گفته بود « من حضرت زهرایی ام .. اسم دخترت را بذار زهرا » مهلا که توی هجده سالگی تصادف کرد و به کما رفته بود .. وقتی از کما در میاد .. اسمش را عوض میکنه به زهرا زهرا سال بعد می‌ره سراغ شهید علیرضا کریمی و بهش میگه : جور کن برم کربلا .. یه مدت بعد هم جور میشه و زهرا می‌ره کربلا