بدی عشق به غیرخدا
زبان : شما اين روايت را چه گونه معنى مى كنى كه از حضرت صادق (ع ) وارد شده ، به عموم شيعيان خطاب مى كند و مى فرمايد: اى شيعيان !باعث سرافرازى ما باشيد نه موجب ننگ و سرافكندگى ما!درباره مردم حرف خوب بزنيد، و زبانهايتان را نگهدارى كرده آنها را از زياده ها و گفتار بد باز داريد. (187)
پا: اين روايت جز ضرر چه نفعى به حال تو داشت ؟
زبان : مگر حضرت نفرمود: درباره مردم حرف خوب بزنيد و از گفتار بد بپرهيزيد، من كه مدح مردم مى كنم به وظيفه خود عمل مى نمايم .
پا: بسيار در اشتباهى !مراد حضرت اين نيست كه مداح غير خدا باش يا در برابر خدا دكان باز كن ، بلكه نظر مبارك آن بزرگوار، همان تكليفى است كه پيوسته ما تو را نصيحت مى كنيم و مى گوئيم خود را نگهدار و از گفتار ناپسند دورى كن تا جز گفتار پسنديده از تو سخنى صادر نگردد.
حضرت مى خواهد عظمت شيعه خود را بيان كند كه وظيفه شيعه نگهدارى زبان است ، پيرو ما و كسى كه در خط ماست نبايد حرفهاى بى معنى و پوچ از او صادر شود، و يا بد گفتار باشد، بلكه بايد زينت ما باشد، كه آن در حسن گفتار تحقق مى يابد.
زبان : زيان محبتهاى دوست ما (قلب ) نسبت به ديگران ، كمتر از زيان من نيست ، زيرا ملاك در مدح و ثنا و عشق به غير خدا يكى است .
پا: جدا مطلب حساسى را گفتيد، من تا به حال متوجه آن نبودم ، بفرمائيد دليلى هم بر گفته خود داريد؟
قلب : معلوم نيست دليلى داشته باشد، شايد ادعاى محض باشد.
زبان : بنده تا چيزى را نبينم ادعا نمى كنم .
قلب : ادعاى بزرگى را كرديد.
زبان : بنده قبول دارم كه جرمم بسيار است و زيان فراوانى را دارا مى باشم ، ولى تا به حال خيال نمى كنم مطلبى را گفته باشم كه بدون دليل باشد، اگر گفته ام بفرمائيد.
قلب : حالا دليل خود را بيان كنيد.
زبان : دليل من تجربه هاى زيادى است كه در حق تو داشته ام ، انسان يا بايد محبت خدا را در دل جاى دهد، يا محبت غير او را، جمع آن دو امكان ندارد، و لذا محمد بن سنان از مفضل نقل مى كند كه از امام صادق (ع ) از حقيقت عشق پرسيدم ؟ فرمود: دل هائى است خالى از ياد خدا، پس خداوند محبت غير خود را به آنها چشانيده است (188)، يعنى عشق و عاشقى در جائى است كه ياد خدا محقق نگردد، بلكه ياد حضرت حق تصور نشود.
و از امام صادق (ع ) نقل گرديده است : دل حرم خداست ، در آن غير خدا را اسكان مده (189)، روايات و دليل هاى ديگرى هم هست كه نيازى به ذكر آنها نمى باشد.