هدایت شده از 
🥀🌱به اتفاق حاج قاسم، با موتور سیکلت از پادگان قشله به طرف فاو در حال حرکت بودیم. یک رزمنـده قد بلند و رشیــد با پاهای برهنه از طرف مقابل ما درحال دویدن بود 🥀🌱کنارش ایستادیم و حاج قاسم پیاده شد و با گرمی پیرامون اوضاع منطقه و نیروها باهم صحبت کردند. 🥀🌱خوب نگاهش کردم ،یک نخ سیاه به جای کمربند‌، دور کمرش بسته بود بعد از خداحافظی با او حاج قاسم گفتم:کفش نداشت! گفت: حتما کفش هایش را به یک بسیجی داده گفتم: جای کمربند نخ بسته بود! گفت: حتما فانوسقه اش را به بسیجی دیگری داده گفتم: کی بود؟ گفت: حاج اکبر بختیاری هدیه به ارواح طیبه همه شهدافاتحه وصلوات💐💐💐💐💐 ❣❣❣❣❣