درس بیست و ششم غريزه جنسى در وجود زن و مرد، از امورى است كه دو پهلو دارد، يعنى داراى قابليت انعطاف به خير و شر است. غريزه جنسى اگر در مسير صحيح خداداديش حركت كند، موجب توالد و تناسل و توليد فرزندان سالم و با نشاط و بقاء و تكثير نسل انسان مى شود كه زير بناى انسان و انسانيت است، ولى همين غريزه اگر منحرف شود و به راه افراط و تفريط افتد، يا نسل بشر را خاتمه مى دهد - اگر به رهبانيت و عزلت رو آورد - يا نسلى بيمار و رنجور و آماده پذيرش هر گناه تحويل مى دهد - اگر خودسر و افسار گسيخته حركت كند - و در آن صورت پدران و مادران را هم به اختلاف و نزاع و درگيرى مى كشاند و خانواده را به فساد بلكه مضمحل مى كند. خداوند مهربان براى دستگيرى انسان و راهنمائى او در مسير غريزه، مانند ساير امورى كه مورد نياز اوست، كتاب و رسول فرستاده، برنامه و قانون وضع كرده، راه و چاه نشان داده و در دسترس او گذاشته است - چنانكه در درسهاى گذشته گفتيم - براى اينكه بشر در غريزه جنسى دچار تفريط نشود، از رهبانيت و عزلت منع نموده و به تناكح و تناسل امر اكيد فرموده است. و براى اينكه گرفتار افراط و كج روى نگردد، از لواط و زنا و استمناء و مساحقه زنان همچنين انحرافات ديگر جلوگيرى نموده است. علاوه بر همه اينها، نسبت به اصل عمل نزديكى و همخوابگى و نيز مقدمات و موخرات آن، دستوراتى لازم و مفيد، و در چهار چوبه (لزوم و فايده ) بيان داشته است چنانكه در درس خلوت خواهيم گفت تا دختر و پسر بى تجربه، منحرف نشوند و سرگردان نمانند و به چاه نيفتند، و نيز از لذت عشق و صفا هم بى بهره نباشند. آنچه در اين امور قابل توجه است اين است كه، در رهبريهاى دينى، امورى كه هر دختر و پسر، بلكه هر حيوان نر و ماده اى، به حكم غريزه و طبيعت خويش انجام مى دهند، مسكوت گذاشته شده و بدون جهت اسلام و رهبرانش وقت مردم را با توضيح واضحات تلف ننموده اند. در اين مورد هم، بعضى از حريصان شهوت، افراط و پرده درى كرده و يا بگوئيد: «از شوق حليم ميان ديگ افتاده اند» اينان تعليم عمل زناشوئى را با نشان دادن فيلمهاى سكسى و از كانال فيزيولوژيكى و عضوى آن هم تجويز مى كنند و دستور مى دهند، در صورتى كه جنبه عملى آن را حيوانات هم مى دانند تا چه رسد به انسان با شعور و اشرف كائنات. راهنمايان الهى در امر غريزه، تنها به مواردى توجه كرده اند، كه انسانهاى عقب مانده و نادان ممكن است آنرا ندانند و به اشتباه بيفتند، نه در مواردى كه هر پرنده و خزنده و درنده ئى از آن آگاه است يا بگوييد ناخودآگاه و به حكم غريزه عمل مى كند. تعجب مى كنم از كسانى كه قلم به دست مى گيرند و فكر خود را به چاقى و لاغرى زن و مرد، در حال آميزش مصروف مى دارند و چهره نورانى كاغذ را با كلماتى كه كوتاهى و بلندى اعضاى تناسلى مرد را نشان مى دهد، سياه مى كنند. اينها نمى دانند كه نوشتن اين مطالب علاوه بر آنكه مستهجن و ركيك و بر خلاف عفت زبان و قلم است، مخالف هدف از آميزش هم مى باشد. خلوتگاه زن و شوهر، جولانگاه عشق و شور و احساس است و از خصوصيات عشق اين است كه محدود و مقيد نمى شود و تحت كنترل قرار نمى گيرد، عقل و منطق و برهان و استدلال كه در همه جا راه گشا مى باشند، در حريم قدس عشق، قدم نمى گذارند و راهى ندارند. زيبائى عشق در آزادى اوست، بلكه تمام ماهيت عشق (كه در اينجا عشق جسمانى مراد است ) چيزى جز «هواى نفس آزاد» نيست. زن و شوهر را در اين ميدان بايد آزاد گذاشت تا هر گونه كه مى خواهند عمل كنند. اين نه سخن من است كه سخن خالق مهربان است كه مى فرمايد: «فاءتوا حرثكم اءنى شئتم»: هر گونه خواهيد به كشتزار خود در آئيد. خداوندى كه در همه كارها براى انسان تكليف و حق و وظيفه معين مى كند و آنها را به واجب و حرام و مستحب و مكروه، مقيد مى سازد، در اينجا مى فرمايد: هر گونه مى خواهيد عمل كنيد. آرى خدا مى داند و اين نويسندگان نمى دانند. خداوند متعال، عالم است و مهربان و اين نويسندگان يا نادانند و يا شهوتران. اصولا زن و شوهر از آميزش خود، دو منظور را تعقيب مى كنند: يكى توليد نسل و ديگرى لذت بردن. نسبت به توليد نسل هر تعليم دهنده طريق آميزش، بايد بداند كه خود او محصول آميزش پدر و مادرى است كه كتاب او را نخوانده بودند و او را به وجود آوردند، همچنين ميليونها و ميلياردها انسان بلكه حيوانى كه در زمان كتاب نوشتن او روى زمين راه مى روند.