لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
... عشق بر وجود اینها خیلی غلبه میکند ، نمی توانند آرام باشند ، ظاهر میکنند ... مرا مثل نی به ناله درآوردی ... مثل چنگ مرا بساز ، بساز یعنی کوکم کن ، منتها اگر حرف میزنم ، اگر صدا از من درمیاید ، صداهای خوشی از من دربیاید ... ... سیلی اش هم خوب هست ، از یک جهت که آدم را بشکند ... تا سیلی نخورد ... ... و تا آدم این سیلی ها را نخورد به جایی نمیرسد ، نمی تواند در دیگران طَرَب ایجاد بکند ... ... مسلم بدانید که حاجی سیلی را خورده است ( مسلم خورده است ) ، نه یک سیلی ، سیلی ها خورده است که حالا تبدیل شده است به یک آتشی که حالا هر که به این آتش نزدیک میشود ، ویران میشود ، خراب میشود ... ... ناز پروده تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد بلاها کشیده است غم هجری کشیده ام که مپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس آنچنان در هوای خاک درش میرود آب دیده ام که مپرس ... ... اول خوب فشار داده است ، سیلی ها را زده است ، بعد مرا از نعمت لب بهرمند کرده است ، بیخود که انسان به آن لب نمیرسد ... برگرفته از جلسه ۱۶ مثنوی @moravej_tohid