بسم الله الرحمن الرحیم اعضای خانواده محترم هفت‌سین خانواده محترم هفت‌سین، روز عید را به میهمانان تبریک گفتند.نیم ساعتی که دور هم بودند کلی گفتند و شنیدند و درد دل کردند. سکه گفت: من در آمد خوبی دارم اگر کسی نیاز مالی داشت مرا خبر کنید.سعی می کنم به او کمک کنم. البته درآمد ما سکه‌ها به اندازه اسکناس‌ها نیست ولی خوب به هر حال تا حدی که از دستمان بر می‌آید حاضریم کمک کنیم. سمنو گفت: ما که دستمان به جایی نمی‌رسد.فقط یک شکایت از بعضی‌ها دارم .بیشتر مردم نمی‌دانند جنس سمنو از چیست و سمنو چه قدر خاصیت دارد. برای همین تا چشمشان به شیرینی خامه‌ای و ژله‌ای و...می‌افتد دهانشان چنان آب می‌افتد که سراغ دوستان قدیمی مثل سمنو را نمی‌گیرند.حتی در عید نوروز کسی پیدا شده که از ما استفاده کند؟ بیشتر مردم اهل تعارف و تشریفات هستند.فقط برای این که سین کم نیاورند ما را در سفره می‌گذارند. چند روز بعد هم می گویند: هِرررری! و ما را دور می‌ریزند. سماق گفت: جناب سمنو.فقط شما نیستید که مورد بی‌مهری مردم قرار می‌گیرید.مردم قدر سماق را هم نمی‌دانند. هیچ وقت شده کسی سراغ سماق را از شما بگیرد؟ عمرا. فقط وقتی می‌خواهند کباب بخورند برای این که چربی خونشان بالا نرود سراغ ما را می‌گیرند. باز هم خدا را شکر. سیر که تا آن وقت ساکت نشسته بود گفت:بهتر است من اصلا حرفی از خودم نزنم.آن قدر غصه دارم که غیر از خدا نمی‌داند. مردم سراغ هر نوع غذایی می‌روند، بدون این که بدانند برای آنها مفید است یا نه. آن قدر می‌خورند تا سیر شوند اما اصلا سراغی از سیر نمی‌گیرند.عده کمی هم که سیر می‌خورند مردم به آنها می‌گویند: کی سیر خورده؟چرا سیر می‌خورید؟ خود آنها هزار تا بوی بد را تولید و در هوا رها می‌کنند اما به ما که می‌رسند بد و بیراه می‌گویند. سیب گفت: بهتر است من هم اصلا حرف نزنم.شما می‌دانید من خودم اهل سمیرم هستم. همشهری‌های خودم را هم خوب می‌شناسم.اما امان از دست بعضی از این آدم‌ها.قدیم ترها-که هنوز پراید اختراع نشده بود- شنیده بودم بعضی آدم‌ها قورباغه را رنگ می‌کنند و به جای فولکس‌واگن می‌فروشند. باور نمی‌کردم تا این که این بلا به سر خودم آمد.یک روز تو روز روشن با چشم خودم دیدم آدم‌ها چه طور سیب‌های کال و تازه به دوران رسیده را در کارتن می‌گذارند و به اسم سیب سمیرم به خورد ملت می‌دهند. مردم هم می‌خورند و رویش دو تا آروغ می‌زنند. سبزه گفت: بیشتر مردم روز طبیعت به طرف ما می‌آیند.من هوا را برایشان پاک و لطیف می‌کنم تا بتوانند راحت نفس بکشند.اما چه فایده؟ یک ساعت بعد، دو ساعت بعد، یکی دو روز بعد با دود کارخانه و ماشین و سیگار و دودهای دیگر همه زحمت‌های ما را به باد می‌دهند. سنجد که کم‌کم داشت از حرف‌های دوستانش نا‌امید می‌شد.گفت: دوستان من! حالا عید نوروز است. وقت گلایه و شکایت نیست. هر چند عده‌ای از مردم قدر ما را ندانند اما به هر حال سالی یک بار هم که شده سراغ ما را می‌گیرند. از هر جا شده ما را پیدا می‌کنند و جلو میهمانانشان در سفره می‌گذارند.بهتر است به جای این حرف‌ها عید نوروز را به یکدیگر تبریک بگوییم. سال نو پيشاپيش بر شما عزیزان فرخنده باد! 🌱🌿☘🍀🪴🌳🌲🎄🐲 مرتضی دانشمند @mortezadaneshmand Mortezadaneshmand.blogfa.com