پرچم،پیشونی بند، انگشتر، چفیه، بی سیم روی ڪولش، خیلی بانمڪ شده بود.🙂 گفتم: چیه؟ خودت رو مثل عَلَم درست ڪردی! می دادی پشت لباست هم برات شعار بنویسن ديگه.😶 پشت لباسش رو نشون داد: "جگر شیر ندارے، سفر عشق مرو" گفتم: بی سیم چی لازم دارم، ولی تو رو نمی برم. هم سنّت ڪــمـــه، هم برادرت شهید شده. محڪم پاشو گذاشت رو کاپوت تویوتا و گفت: باشه،نمیام.😕 ولی فردای قیامت شکایتت را به (سلام الله علیها) می ڪنم.😒می تونی جواب بدے؟ گفتم: برو سوار شو. گفتم: بی سیم چے!! بچه ها گفتن: نمی دونیم ڪجاست. نیست. به شوخی گفتم: نگفتم بچه ست؛ گم میشه! حالا باید ڪلی بگردیم پیداش کنیم.🤦‍♂️ بعد از عملیات داشتیم شهدا رو جمع می کردیم. بعضی ها فقط یک گلوله یا ترکش ریز خورده بودند.. ولى یکی هم بود که سرش رو برده بود!🕊 برش گردوندم. پشت لباسش رو دیدم! "جگر شیر نداری، سفر عشق مرو"🥀🥀🙃