چگونه شمری که یار حضرت علی(ع) بود، دشمن امام حسین(ع) شد؟ یکی از افراد مقابل اباعبدالله الحسین(ع)، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی(ع) در جنگ صفین و جانباز امیرالمومنین(ع). کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت. این چنیین کسی حالا در کربلا شمر می‌شود. با ورودش به کربلا همه چیز عوض می‌شود. شمر آدم کوچکی نیست اگر من نیایش‌های شمر را برای شما می‌خواندم و به شما نمی‌گفتم که این‌ها مال شمر است شما زار زار گریه می‌کردید. حال می‌کردید. هیچ گاه گفته نمی شود که وقتی شمر دستش را به حلقه‌ی خانه‌ی خدا می‌زد چگونه با خدا زمزمه می‌کرد ! فرض کنید الان از صحنه کربلا خارج شده‌اید، یک نفر به شما هم بگوید همه چیز برای رفتن شما به خانه‌ی خدا آماده‌است، آیا شما حاضرید با پای پیاده به این سفر بروید؟ مطمئناً می‌گوئید: نه! اما اگر به این سفر سه و چهار ماه که زخم، خستگی، تشنگی و گرسنگی دارد. یک بار بروید بار دیگر به شما بگویند، نمی‌روید. این آقایی که ما صحبتش را می‌کنیم (شمر) شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. چه خصوصیاتی باعث شکل گیری شخصیت های منفی می شود؟ شمری که شانزده بار به مکه رفت، جانباز امیرالمومنین بود کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ‌های حضرت علی(ع) به این جا رسید؟ شمر با سه ویژگی، شمر شد: (۱) اولین خصوصیت شمر این بود که می‌گفت: شکم از همه چیز برای من مهم‌تر است. مهم بود که غذای خوب بخورد و برای دست یافتن به این غذا دست به هرکاری می‌زد. آیا غذا برای شما اولین مسئله در زندگی است؟ در خانواده های ما وقتی که شام را خوردند به فکر ناهار فردا هستند خدا حفظ کند آقای جوادی آملی را می‌گفتند: «فرق تمام غذاها بیست سانتی متر است. یعنی از نوک زبان تا ته زبان.» وقتی از این فاصله گذشت، دیگر فرقی با هم ندارند. می‌خواهد چلوکباب و پیتزا باشد یا نان و ماست. همه‌ی دعواها بر سر همین بیست سانتی متر است. شمر نتوانست دعوای بیست سانتی متری را برای خود حل کند. من به خاطر دارم که در بچگی پیرزنی به خانه‌ی ما آمد، غذایی جلوی او گذاشتند به او می‌گفتند: این نجس است. می‌گفت: من هر چه می‌خورم می بینم شیرین است. فرق بین شیرین و نجس را تشخیص نمی داد. آدم‌ها گاهی برای خوردن، خود را توجیه می‌کنند. (۲) اما نکته‌ی دوم که در شخصیت شمر بود این بود که چشم دیدن پیشرفت هیچ کس را نداشت و به خاطر همین مسئله است که به کربلا آمد. (۳) سومین خصوصیتی که شمر داشت: مسخره کردن دیگران بود ومدام دیگران را دست می انداخت. خداوند در قرآن می فرماید : ویلٌ لِکلُ همزه لُمزه. همزه یعنی شکستن و لمزه کسی که همین طور که نشسته طعنه می‌زند . قرآن مجازات بدکاران را مشخص کرده ولی بدترین مجازات ها متوجه کسانی است که زخم بر جان دیگران می زنند. حفره در روح ها ایجاد می‌کنند. سرزنش می کنند و می شکنند. واین خصوصیت متأسفانه در هیچ جای دنیا به اندازه‌ی ایران نیست . من کشورهای‌ دیگر را هم دیده ام امّا هیچ کشوری لطیفه ساز تر از ایران نیست. هر چیزی را بهانه‌ی دست انداختن می‌کنند. می‌دانید مجازات این آدم ها چیست ؟ ویل ! می‌دانید ویل کجاست ؟ ان شا الله هیچ کداممان آنجا نرویم. می‌گویند در ورود به این چاه کفشی به پای فرد می‌کنند. که مغزش به جوش می‌آید، آن چاه، چاه جهنم است. بسیار وحشتناک است، حتی، فرعون هم آن جا نیست . فرعون در درجات بالا تری قرار گرفته است . امّا قرآن شخصیت شکنی و تمسخر کردن را بر نمی تابد . در کربلا شمر بارها دست انداخت و حرف های آزار دهنده ای به اباعبدا لله زد .این سه خصوصیت از جانباز امیرالمومنین علی(ع)، شمر را ساخت، شمری که در کربلا با قساوت کامل بر سینه‌ی پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی تمام دوازده ضربه ازپشت بر گردن اباعبدالله(ع) وارد کرد وبعد هم سرخون چکان حسین(ع) را در دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد . این سه خصوصیت از جانباز امیرالمومنین علی(ع)، شمر را ساخت، شمری که در کربلا با قساوت کامل بر سینه‌ی پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی تمام دوازده ضربه ازپشت بر گردن اباعبدالله(ع) وارد کرد وبعد هم سرخون چکان حسین(ع) را در دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد . https://eitaa.com/mosaferanekhak