📪 🤝 در واقع اینها مسئله ماست؛ که چرا نباید یه فرد مذهبی اعتقادات خودش رو قوی کنه و دبیرستان تحصیل کنه تا بتونه به اعتقادات بقیه هم کمک کنه؟ و چرا این فرد مذهبی سعی نکنه مثلا این سه سال عمرش رو در دبیرستان بگذرونه، که هم بتونه به دانش آموزها کمک کنه، هم بعدش که مثلا طلبه شد زبان مخاطب دانش آموز رو بلد باشه؟ سومین سال هست که در این فضا هستم، خیلی کم پیش اومد ببینیم طلبه‌ای رو به مدرسه بیارن و به سوالات پاسخگو باشن. و همین چندباری هم که طلبه وارد مدرسه شد واقعا زبان مخاطب رو بلد نبود و از سوالات و شبهاتش خبری نداشت از طرفی انقدر این دانش آموزها آدم مذهبی ندیدن، واقعا فکرمیکنن که جمعیت مخالف دین و نظامه که بیشتر جمعیت مملکت رو تشکیل داده. علمی هم که دبیرستان تحویل میده اونقدرا هم بی‌فایده نیست و اگر از طریق این علم مهندس و پزشک و .. نشیم بازهم اون تفکر اقلیت بودن به وجود میاد. اینکه معلم‌های ما مبنای فکری درستی ندارن و نتونستن دانش‌آموز رو هم تعلیم بدن هم تربیت، نقش بزرگی در وضعیت امروز دبیرستان داره. اینطور که میگم شاید کاملا درست نباشه، ولی نیاز امروز جامعه اینه که مذهبی‌ها وارد مدرسه و دانشگاه بشن، معلم و استاد و ... بشن. با نظر شما مخالف نیستم فقط احساس کردم این صحبت تکمیل کننده‌ی نظر اعضاست و ببخشید که زیاد شد صحبتم با افراد مذهبی همون فرموده‌ی شهید چمران هست که: «تو باید از نظر علم از همه برتر باشی، مبادا که دشمنان ما رو از این راه طعنه بزنن!» و از طلاب در خواست دارم که هوای مدارس و دانش‌آموز ها رو داشته باشید. ____ سلام علیکم ✨ با اجازه‌تون من هم در این مورد یه عرضی داشته باشم. قطعا صحبت ما این نیست که همه بچه مذهبی‌ها دبیرستان رو رها کنن و بیان حوزه. اصلا این برای جامعه اسلامی ننگه که در اون، من بچه مذهبی نگران این باشم که پزشک، مهندس، وکیل، معلم، و غیره مذهبی سخت پیدا میشه و اگه بخوام به غیر مذهبی مراجعه کنم ممکنه تعهدی نداشته باشه و عقده‌هاش رو سر من از همه جا بی خبر خالی کنه! هرکس باید تو هر موقعیتی که می‌دونه توان، علاقه و استعدادش رو داره قرار بگیره. و مطمئن باشه اگه تو همون جایگاه قربة الی الله به جامعه اسلامی خدمت کنه و دغدغه کمک به مردم داشته باشه، سرباز امام زمانه. می‌خواد حوزه باشه یا دبیرستان و دانشگاه هردو فضا هم خطرات خودش رو، و امکان لرزش خودش رو داره؛ حالا دبیرستان به یه شکل واضح و تو چشم‌تر، حوزه، زیر پوستی و‌ درونی‌تر. هر کدوم یه ذره شل بگیرن از دست رفتن! حوزه و بعضی دبیرستان‌های خصوصی که وابسته به حوزه‌ یا نهادهای مذهبی هستن از نظر خطراتی مثل بدحجابی و روابط نامشروع و اعتیاد و این شکل مسائل امن‌تر هستن (امن هستن نه مصون!) اما اونجاها، خصوصا حوزه هم آسیب‌های قابل توجهی داره که یه مورد خیلی کوچیکش بی خبری از احوال و علایق و سلایق دانش آموز و‌ دانشجوئه. خیلی از آسیب‌ها هست که به چشم من و شما میاد و می‌گیم چرا طلبه‌ها فلانن، و خیلی‌هاشون رو هم بی‌خبریم و فقط خود جامعه حوزه ازشون خبر داره. (البته که ایرادات نادرست و غیر منصفانه هم کم نیست.) هر کس، هر جا در هر فضایی قرار می‌گیره باید از خودش در برابر خطرات و آسیب‌هاش محافظت کنه؛ باید مدام شخصیتش رو قوی کنه. از آدمی میشه توقع داشت که در محیطی که هست روی بقیه اثر بذاره، که علم داشته باشه، ضعیف نباشه، خودش اثر پذیر نباشه و... در غیر این صورت باید هم تو یه فضای امن‌تر قرار بگیره، هم خودسازی و قوی شدن رو شروع کنه تا بعدها به مرحله اثرگذاری برسه. در مورد طلبه‌ها هم اغلب صحبت دوری از زمینه گناه و افزایش علم و تقوا است تا بعد از اون وارد بقیه فضاها بشن و اثرگذار باشن. گاهی یه عده همین مسیر رو تا آخر ادامه میدن و موفق میشن، بعضی‌ها هم یا بیراهه میرن یا اهداف دیگه‌ای انتخاب می‌کنن. خیلی‌ها هم بودن که به خاطر شرایط خانوادگی و مطالعه و شخصیت قوی که داشتن، تو همون دبیرستان موندن و از خیلی طلبه‌ها قوی‌تر و عالم‌تر شدن. همه‌چیز به شخصیت و روحیات خود افراد برمی‌گرده. مثلاً یکی از اساتید من به قدری از بچگی اهل مطالعه و یاد گرفتن بودن، به قدری درمورد تاریخ اسلام و قرآن و روایات و ایران و انقلاب و غیره مطالعه کرده بودن که تو همون دبیرستان و دانشگاه، وقتی اساتید حرف نامربوطی می‌زدن، نه تنها مات و سرخورده نمی‌شدن بلکه در کمال احترام، دقیق و مستند به همه ایرادات و شبهاتشون جواب می‌دادن. چیزی که مهمه اینه که همون طور که هیچ‌ وقت نمی‌گیم دور از جون همه دانش‌آموزها یا دانشجوها مشکل‌دارن، هیچ وقت هم چنین برچسبی به همه طلبه‌ها نمی‌زنیم. کلی طلبه باسواد، فعال، دغدغه‌مند و اجتماعی داریم که تنها مشکلشون اینه که ما اونها رو نمی‌بینیم و باهاشون ارتباطی نداریم. •