📜 زندگیهای مقدمه-ذیالمقدمهای… دوگانههای «این را رها کن، تا آن را به دست آوری»… نه! دست از نسیهفروشیِ تمامنشدنیات به من بردار! بگذار با زندگی ملاقات کنم… انقلاب اسلامی، نسیهفروش نیست و نقدِ نقد زندگی را به من میدهد و مرا به ملاقاتش میبرد… فقط اینگونه میشود زندگی را آغاز کرد…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(در استقبالِ نکتهٔ بیستم کتابِ در انتظار زبانی در وصف انقلاب اسلامی)
در عالَمِ انقلاب اسلامی، میتوان از مقدمههای وهمی و تمامنشدنی زندگی و دوگانههای «این را رها کن تا آن را به دست آوری» رها شد و زندگی را آغاز کرد، آنگونه که گویی چیزی از دست نرفته و کمبودی نیست و همه چیز هست…
در عالَمِ انقلاب اسلامی، انسان در افقی وجودی قرار میگیرد و میتواند از چیزها به یک معنا رها شود و البته با همین چیزها، روی به وجود کند… و تو بگو؛ با درمیانهبودنِ وجود، دیگر چه چیزی کم است؟ پس انسان احساس حیات میکند و احساس نقص و نبود و کمبودی او را فرا نمیگیرد… چیزی نمیرود تا چیزی باشد… آری، به یک معنا دیگر همه چیز هست…
این تفاوتِ «در افقِ وجود قرار گرفتن» و «در یک مختصاتی از وجود قرار گرفتن و درگیر چیزها شدن» است… در نگاه مختصاتی به زندگی که از مهمبودن «چیزها» برمیخیزد، مقصد در موقعیت فعلی حاضر نیست و به یک معنا آینده در اکنون حاضر نیست و همین کافیست تا موقعیت کنونی جهنم باشد… اما در افق، تمامی مختصات نزد همدیگر حاضرند و گویی آن مختصات آخر در موقعیت کنونی نیز هست و آری، آینده در اکنون حاضر است… اینجا دوگانگیای در زندگی وجود ندارد به این معنا که باید مقدمهای را کسب کنی تا تازه به ذیالمقدمهای برسی و با آن ذیالمقدمه زندگی آغاز شود… و همین حضور همهٔ مختصات نزد همدیگر و غایبنبودن چیزی از چیزی کافیست تا موقعیت کنونی نیز بهشت شود…
پس اگر همه چیز هست، دیگر راهرفتنی نیاز نیست؟ راهرفتنها و مختصات در اینجا چه میشود؟ آری راه میرویم، اما نه برای اینکه از شرّ آنجا که هستیم راحت شویم و از چیزی فرار کنیم تا چیزی را به دست آوریم، راه میرویم تا نبض وجود امتداد یابد و ضربان آن بزند… که گفت «هستم اگر میروم»… قدمها، مختصات، منظرهها و چیزها در این راه خودشان مهم نیستند، تنها بهانهاند تا حضورِ در این افق امتداد داده شود و تماشای رخِ زیبای وجود ادامه یابد و این جاریِ حیات قطع نشود… همان که گفت: با صد هزار جلوه برون آمدی که من / با صد هزار دیده تماشا کنم تو را…
ظهرِ ۲۲/۶/۱۴۰۲
@mosavadeh