رفته بودم سر حوض تا ببينم شايد عکس تنهايي خود را در آب آب درحوض نبود ماهيان مي گفتند: هيچ تقصير درختان نيست ظهر دم کرده تابستان بود پسر روشن آب، لب پاشويه نشست و عقاب خورشيد، آمد او را به هوا برد که برد... تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي همت کن و بگو ماهي ها، حوضشان بي آب است باد مي رفت به سر وقت چنار من به سر وقت خدا مي رفتم... #سهراب_سپهری https://eitaa.com/moshaveronlin