پرسش 2⃣5⃣4⃣ 🔹💠🔹 ❇️ سلام دخترم پنج سالشه ماه مهر باید بره پیش دو تابستان امسال دو ماه بردمش مهد خیلی وابسته و از من جدا نمی شد و باید روی نیمکت کنارش می نشستم بعد یکماه گاهی آخر وقت میتونستم بیام بیرون کلاس به بهانه ای که گوشی جواب بدم بیرون میامدم در صورتی که در کلاس باز بود و مرا میدید تا زمانی که اول مهر بردمش همان جا برای کلاس پیش یک ،که معلمها بهش گفتند مامان باید بره خونه و دخترم وحشت کرد و بیشتر به من چسبید و روز دوم هم بردمش و باز هم کنار من تکان نمی خورد و معلم ها گفتند مامان بره خونه و دخترم زد زیر گریه و جیغ که به هیچ طریقی آروم نمی شد که بغلش کردم و آوردمش تو ماشین و دیگه نرفتم اونجا تا چند ماه بعد بردمش یه مهدی که دختر داداشم هم اونجا بود و روز اول رفت کلاس با دختر داداشم و وسط کلاس معلم بهش میگه اونجا بشین ناراحت میشه میاد بیرون تا کم کم من تو راهرو می شینم و او بعد از مدتی می ره کلاس تا یه روز معلم میگه به مامان بگو برن خونه بعد میان دنبالت که اونم بغض میکنه میاد بیرون و دیگه تو کلاس نمی ره و تو سالن می ایسته و نگاه بچه‌ها میکنه و یه چیز که اصلا با بچه ها ارتباط برقرار نمی کنه و پیششون نمی ره و میگه بچه ها تو کلاسند من نمیرم به نظر شما باید چکار کنم؟ ------- پاسخ را بخوانید👇 https://eitaa.com/moshaveronlin