پرسش 9️⃣7️⃣4️⃣ 🔹💠🔹 ⭐️من حدود چهارسال هست که همسرم رو از دست دادم و سه فرزند دارم .توی این مدت خیلی سعی کردم هوای خانواده اش خصوصا مادر شوهرم رو داشته باشم تا اینکه فکر نکنه چون پسرش رو از دست داده دیگه جایگاهی پیشم نداره ولی هر روز انتظاراتش ازم بیشتر و بیشتر شد به طوری که انتظار داشت که من هر کاری می خوام بکنم از اون اجازه بگیرم و بهش اطلاع بدم در صورتی که در دو شهر مختلف زندگی میکنیم .واگر جایی می رفتم یا چیزی می خریدم و یا مسأله ای پیش می اومد که بهش نمیگفتم حمل بر بی احترامی میکرد و گله گذاری و ناراحتی و ماجرا برام درست میکرد وبعد هم قهر میکرد به طوری که دیگه هر دفعه به من زنگ میزد تحت فشار عصبی شدیدی قرار میگرفتم و تنم شروع به لرزیدن میکرد و حالم بد میشد . ولی با اینحال من بعد مدتی پا پیش میگذاشتم و باهاش تماس میگرفتم و از دلش در می‌آورد م .ولی بازم دوباره دست از این اخلاقش بر نمیداشت.تا اینکه چند ماه پیش بازم سر اینکه من یک حواله ماشین خریدم و بعد از یک ماه به او گفتم دوباره سر گله گذاری رو باز کرد و باهام قهر کرد و گفته بود چرا قبل از خرید به من نگفتی .منم دیگه از این اخلاقش خسته شدم و دیگه باهاش تماس نگرفتم و کاری بهش نداشتم و باهاش قطع رابطه کردم چون واقعا انتظار ات بیجاش خسته ام کرده.(البته مرتب با پسر بزرگم که هجده سالشه در تماس هست و تلفنی با بچه هام ارتباط داره) خواستم ببینم این کارم درسته یا نه . حالا هم اومدم شهرستان نمی دونم بذارم بچه هام تنها برن بهش سر بزنن یا نه.(پسر کوچکم ۶سال داره و دختر م۱۴سال)آیا از نظر تربیتی برای بچه هام بد نیست که جدا از مادرشون برن پیشش. ناگفته نماند وقتی پسرم تنهایی پیشش میره کلی گله من و بهش میکنه و پشت سرم حرف میزنه آیا لازمه خودم باهاش آشتی کنم؟ در حالی که این مدت که باهام قهر هست در آرامش به سر میبرم و از فشار های عصبی که مرتب به بهانه های مختلف به من وارد میکنم راحتم خواهش میکنم سریع پاسخم رو بدید چون خیلی سردرگم هستم که چکارکنم ------- پاسخ را بخوانيد👇 https://eitaa.com/moshaveronlin