گامی به راه و گامی در انتظار دارم سرگشته روزگاری پَرگارـ‌وار دارم دلبسته‌ی امیدی در سنگلاخ گیتی رَه بی‌شکیب پویم، دل بی‌قرار دارم یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک چون شمع،اشک و آهی بی‌اختیار دارم گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم ازغم چه باک دارم کاین غمگسار دارم نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی سیلم که هستی خود از کوهسار دارم سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم ازخاک پاک مشهدنقشی است بر جبینم شادم«امین»که ازدوست،این یادگار دارم ⏮ سایت پایگاه خبری تحلیلی مشتلق کتول را ببینید 👇 https://moshtologhkatul.ir/?p=6021 (عج)