《 اسم گردان ما چرا حمزه است 》
《 معرفی مجدد شیران شرزه ، رزمندگان فداکار گردان همیشه پیروز حمزه سیدالشهدا لشکر ویژه ۲۵ کربلا 》
اسم گردان ما ، چرا حمزه است
شرح این ماجرا بخوان با من
قصه از عشق ، می شود آغاز
گرچه اینجا ، زبان شود اّلکَن
هور و ماووت و فاو راوی ما
چنگوله شاهد تلاقی ما
دست عباس و حلق علی اصغر
بارها گشته جام و ساقی ما
نامه را باز کن ، علاءالدینی
باز داوود شیخ ، نامه نوشت
قورچی بیگی، تورا صدا زد و گفت
"هان جلال ، کاش عطیه را بینی"
محو دیدار شهسوار شدم
یاسر و اصغر از چه می گریَند؟
خبر از عارفی ، نمی پُرسی ؟
من گرفتارِ هشت و چار شُدم
شرح هفت تپّه را نوشته بود علی
با مُفید آشنا شدن ، سخت است
شرح شلّاق و کابل ، جانم سوخت
سازمان ملل ، چقدر بدبخت است
با جهانبین ، ستاره خواهم چید
قورچی بیگی بخوابم آمد و گفت
"دست داوود شیخ ، روی سَرَت
شرح مجنون ، دوباره خواهم گفت"
داشتم می گذشتم از آنجا
نیمه شب های ناب سلمانشهر
رفته بودم شلمچه ، امّا حیف
رد پای غلام ، مانده آن سوی نهر
بازهم شرح عشق خواهم گفت
تو بخوان راز یار هیفده ساله
اسم گردان ما چرا حمزه است؟
شرح این ماجرا ، بخوان با من
#شاعر_جانباز_محمد_دیلم_کتولی
( ۱۸ فروردین ۱۴۰۱ مسیر گلستان به گیلان )
#پایگاه_خبری_تحلیلی_مشتلق_کتول