برخی از احوالات شیخ مرتضی طالقانی
حاج شیخ علی بهجت از پدر بزرگوارش حضرت آیت الله محمّد تقی بهجت نقل کرد: یکی از خصوصیات شیخ مرتضی طالقانی این بوده که در حال خواب، تدریس کرده است. پدرم می فرمود: ایشان، یک درس را به قاعده و به صورت کامل، در خواب ارائه می کرد! فقط هنگامی که می خواست از خواب بیدار شود، کمی جملاتش نامفهوم بود.
همچنین حاج شیخ علی آقای بهجت، از پدرشان نقل کردند که: شبی که فردای آن روز «شیخ علی طالقانی» وفات کرد، من نزد او بودم. مطالب عجیبی میگفت. یکی از جملات ایشان در آن شب، این بود که: «الصبحَ یُنادی بأنَّ الشَّیخَ قَد ماتَ؛ فراد صبح، فریاد زده می شود که: شیخ [طالقانی]، از دنیا رفته است»
روز قبل از، از دنیا رفتنشان، درس را تعطیل کرده بود. به علّامه محمّد تقی جعفری -که جویای علّت بود- گفته بود: خر طالقان رفته، پالانش مانده!
همچنین آقا ضیاء آملی -که تا لحظه مرگ، نزد شیخ مرتضی بوده- برای پدرم مطالب عجیبی از او و اِخبارات او در آخرین لحظات زندگی، نقل می کرد. یکی از نکاتی که آقا ضیاء الدین آملی برای آقا می گفت، این بود که: من در مدرسه سیّد (سیّد محمّد کاظم یزدی) دو مرگ را در دو قطب متباین دیدم: یکی مرگ شخصی که عاشق دختر یا زنی بود که هر چه تلاش کردیم «شهادتین» را بگوید، نگفت و به جای شهادتین، کلماتی که حاکی از عشق آن زن بود، بر زبان جاری می کرد، و یکی هم مرگ شیخ مرتضی طالقانی با آن اِخبارات و حرف های عجیب و غریب! از مطالبی که آقا (حضرت آیت الله بهجت) شب وفات شیخ از ایشان شنیده بود، ایمان آوردن یکی از فرزندان شیطان بود.
منبع: زمزم عرفان صفحه 239