مثلا پارسال لب مرز
یه آقایی اومد گفت میشه باهاتون بیام هر جا میرید همسرم گفت آره چرا نشه ....
همین آقای کلاه قهوه ای مسن
کلی کمک میداد
همه جا باهامون بود
یه جاهایی دیگه میترسیدم
گفتم چرا همه جا باهامون هست ایشون🧐
حتی به همسرم می گفت برو حرم من بچه رو نگه میدارم
چند تا از بچه ها هم پیش من بودن .من میگفتم اعتماد نکن
ما که نمیشناسیمش
آخر سفر همسرم گفتن
همون لحظه ی اول که باهم آشنا شدیم تو مرز بهم گفت نیت کردم
همراه یه خانواده ی چند فرزندی بشم کمک شون بدم 🥺
@motaharevafi77