غزلی که شروع برنامه سید خندان اجرا کردم ولی پخش نکردند: چادر-عراقی بر سرَم دارم با روسریِ سَبْکِ لبنانی البته این را هم بگویم که هرچه خریدم هست ایرانی بین بد اندیشانِ شهرآشوب در بی حیایی های نامحجوب، رنگ جماعت نیستم...ای خوب! رنگ تو هستم! خوب می دانی من قرصِ ماهَ م را نمیخواهم جز تو کسی دیوانه اش باشد اصلا نباید اَبروانم هم پیدا شود از زیر پیشانی عاشق ترت هستم زمانیکه حتی شده یک تار مویم را که سرزده از روسری,...آرام، با دستهای خود بپوشانی تو ریش را با ریشه اش داری هم ظاهر و هم باطنت ناب است کم کم مرا با خود یکی کردی ای عشقِ تدریجی و طولانی! در این مسیرِ مشترک با هم در زندگی با سبکِ اسلامی مِهرِ شهادت،بُرده دل از ما مُهرِ ولایت خورده، پیشانی! ای سایه ات بر خانه چون خورشید! ای باغبانِ سیب و توت و بِه! در بوستان،این میوه های دل باید رَود رو به فراوانی هم رزقِ این دنیا،هم آن دنیاست هم روشنیِ چشمهای ماست سربازِ راهِ مهدیِ زهراست: هر کودکت! ..._تا سر بچرخانی!_ جمعیتِ این خانه،بالا رفت بالاتر از آن،روزی اش آمد! با شُکرِ نعمت،نعمت افزون شد! از آن مسیری که نمی‌دانی! مثل مسیر اربعین شاید روزی دهنده ،دستِ سقا شد! باشد قرار جمعِ ما امسال، در کربلا...با چشم بارانی! شعر سبک زندگی اسلامی @antimonkar