‌ ‌سعید، دربان حاکم، مأمور شده بود که شبانه خانه‌ات را غارت کند؛ به خانه‌ات که رسید، نردبان گذاشت، روی بام خانه رفت، توی تاریکی دنبال جای پا می‌گشت که از بام پایین بیاید؛ کسی به اسم صدایش زد صدای مهـربان تو بود؛ گفتی : سعـید! تاریک است، صبر کن برایت چراغ بیاورم! برای ما هم چراغ بیاور تاریک است راه... آقای ! ولادت‌تون مبارک‌ ما💛 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈━•━•━•━•━•━•━•━•━•━•┈ به قرارگاه‌ رسانه‌ای‌ شهید مطهری بپیوندید🇮🇷 🆔 https://eitaa.com/Motahari_goldasht