خواهر بیقرار او زیر دستهای پیمبر بزرگ شد چون شیر روی دامن مادر بزرگ شد زینب که بود زینت بابای خویشتن با بوسه و نوازش حیدر بزرگ شد در پای منبر پدرش سال‌های سال زانو زد و خطیب و سخنور بزرگ شد طفلی که بیقراری اش از حد گذشته بود با لای لای دست برادر بزرگ شد تصویر او در آینه ی قامت حسین با نور فاطمه دو برابر بزرگ شد شب ها کنار بستر آسوده اش ولی با خواب های دلهره آور بزرگ شد او نزد خاندان نبوت بزرگ بود در کربلا به گونه ی دیگر بزرگ شد