✅خاطره همرزم شهید از عملیات فتح المبین و نحوه شهادت شهید محرم آشوغ
💐پس از چهار ماه حضور در جبهه رقابیه در عملیات فتح المبین شرکت کرد شب عملیات بود،همه رزمندگان مشغول خواندن نماز و دعا شدیم۰
همان شب زیارت عاشورا خواندیم و همه بچه ها ضمن خواندن دعا گریه کردند .
او مسئول مهمات و زخمی ها بود۰۰۰قبل از طلوع آفتاب من و محرم و هاشم خداشناس و سایر بچه ها به جایی که به تپه سبز معروف بود رفتیم۰
عملیات فتح المبین شروع شده بود خمپاره ها و رگبارهایی که عراقی ها برسرمان میریختند آسمان را مثل روز روشن کرده بود۰
فرمانده یک نفر میخواست تا از پایین تپه مهمات بیاورد محرم خود را آماده نشان داد این کار را کرد۰۰۰
هوا روشن شده بود به منطقه ای که بعد از تپه سبز میگفتند رفتیم۰۰۰وقتی اطرافمان را نگاه کردیم دیدیم عراقی ها محاصره مان کردند ۰
بعد از چند دقیقه دیدیم که هاشم خمپاره خورد و فقط این را به من گفت که حلالم کن و شهید شد.
بعد رفتیم که ببینم محرم کجاست۰دیدم که بر روی تپه نشسته،مثل اینکه در خواب بود۰۰۰صدایش کردم جواب نداد۰
وقتی دقت کردم دیدم که یک تیر به گلو و یک تیر به قلبش اصابت کرده سرم را بر روی سینه اش گذاشتم دیدم قلبش نمیزند۰۰۰
و به دیدار معبودش پر گشود
روحشان شاد و راهشان پررهرو
🌷🌷🌷🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️
@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🕊🌿🌹🕊🌾💐