‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀💐❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀💐❀♡⊱━━>> 🇮🇷 🇮🇷 📖 قسمت سی‌ و ششم اولین فیلم رو که باز کردم انگار مراسم جشنی بود، توی ایران جمعی بودن با لباسهای قرمز و محیط تزئین شده، یکی وسط بلند داد می‌زد بگو: "لعن علی عدوک یاعلی...." و پشت سرش جمعیتی با صدای بلند تکرار می‌کردن و ادامه می‌دادن، حرف‌هایی می‌زدن که با دیدن فیلم دومی ترجیح می‌دم نگم! خوب تا اینجا که به نظر همین مدل شیعه‌های افراطی و بر و بچه‌های صادق شیرازی بودن که می‌خواستن عمق شیعه بودن‌شون رو مثلا نشون بدن! برای من کاملا واضح بود بحث شکستن وحدت و بی بصیرتی‌شون ... اما... اما.... امان از لحظه‌ای که فیلم دوم رو باز کردم! نفسم به شماره افتاد و فقط می‌گفتم: "یا زهرا ... یازهرا..." احساس کردم دارم متلاشی می‌شم... دیدن این صحنه درد کمی نبود! توی فیلم دوم مثل فیلم اول جمعی بودن، اما کمی متفاوت، چون دو دسته وجود داشت! سه و چهار نفر دست و پاهاشون بسته بود! بقیه دستشون شمشیر و قمه بود! درست مثل صحنه‌هایی که همین چند لحظه قبل توی دسته‌ی عزاداری دیدم! یکی از اونهایی که معلوم بود لیدر اون جمع هستن گوشی‌اش رو روشن کرد دقیقا همون فیلم اولی رو که من چند دقیقه پیش دیدم به طرف دوربین گرفت و گفت: "آهای ... ( حرف نامربوطی زد و ادامه داد)حالا بگو اولی و دومی و سومی!" و بعد در حالی که فریاد می‌زد: "آهای شیعه‌ی امام علی، بیا شیعه‌ی امام علیت رو نجات بده!!!!" و با تمام قساوت قلب که یه سنی افراطی (وهابی) می‌تونه داشته باشه اون سه چهار نفر رو قطعه قطعه کردن! قطعه ... قطعه... حالم وصف نشدنی بود... بگم مبهوت... متعجب... متاسف... متاثر... نمی‌دونم هر کلمه‌ای که بتونه اون لحظه رو بیان کنه و زبانم و کلمات قاصر از گفتنش، که چقدر راحت اینجا به اسم شیعه بودن با جهل و افراط به سادگی باعث می‌شن خون شیعه‌ی دیگری رو یه جای دیگه بریزن! مهدی در حالی که حال خراب من رو داشت می‌دید، گفت: "تفکر انگلیسی یعنی شیعه‌ی افراطی. سنی افراطی به سادگی می‌تونه سر شیعیان واقعی حضرت رو ببره! دین رو نابود کنه وچیزی از انسانیت باقی نذاره!" و این سیاستی قوی، برای راحت به قدرت سیاسی و منفعت رسیدنه! و برای اجرایی کردنش چه جایی بهتر از یقه‌ی آخوندی و لباس روحانیت!" مهدی راه افتاده بود و ازخیابون‌های بالاشهر تهران یکی‌یکی می‌گذشت، اما من در زمانم ایستاده بودم... فکرم متوقف شده بود... که چرا باید بعضی‌ها به اینجا برسند؟ چرا! همینطور که دستم رو مدام به محاسنم می‌کشیدم و کلافه از دیدن چنین صحنه‌هایی بودم به مهدی گفتم: "یه عده مثل خود صادق شیرازی و اطرافیانش و حامی‌هاشون حالا چه انگلیس چه امریکا که منفعت‌ش رو می‌برن درست! اصلا مشخصه که هدفمند همه این کارها رو می‌کنن! اما بقیه ی افراد که دیگه نفعی براشون نداره! چرا چنین کاری می‌کنن و حاضرن خون خودشون رو با این وضع بریزن؟! این چه جور ارادت و عشقیه!؟ که باعث کشتن چند تا بیگناه توی یه کشور دیگه بشن!؟ مهدی لبخند تلخی زد و گفت: "جوابش خیلی ساده است!" مزد خونشون رو که دلارهای انگلیسی می‌ده، اما شنیدی اون جمله‌ی معروف رو که میگه: "امام گذشته را عاشق‌اند و امام حاضر را نه؟! چرا!؟ چون امام گذشته رو هر طوری بخوان تفسیر می‌کنن، اما امام زمان رو باید اطاعت کنند و فرمان ببرن به نظرت کدومش راحت تره؟ اطاعت کردن یا ارادت داشتن! 🔸ادامه دارد ...