💎 ۲ دود همه جا را فرا گرفت؛ گوش هایم سوت می کشید!‌... بعد از کشته شدن پدر و مادرم، خواهران و برادرانم،از دنیا سیر شده ام. تنها من از طایفه مان در غزه زنده مانده ام؛ از میان خاک هایی که سگ های یهود به وجود آورده بودند! مردی عرب با لباس خونی نمایان شد! کودکی در بغل داشت. هنوز موج انفجار از من خارج نشده بود که با دیدن صحنه ای دلخراش بیهوش شدم! مردی که کودک را در بغل گرفته‌ بود بچه را بالای سرش گرفت و داد میزد! خوب که دقت کردم دیدم بچه سر ندارد!همه کسانی که آنجا بودند با دیدن حال و روز کودک دست هایشان را به سر گرفتند و ناله زدند! به یاد شش ماه ای افتادم که در بغل پدرش گلویش گوش تا گوش دريده شد! سگ های یهود، تمام خانواده مرا گرفتند! کودکان ما را کشتند. زنان ما را به کام مرگ کشاندند؛ خانه هایمان را ویران کردند؛ هر پنج دقیقه یک نفر از همشهریان من شهید می شود! نمی دانم مردم این رژیم دلشان از جنس چه سنگی است! ✍️محمد مهدی پیری ۲۳مهر۱۴۰۲ مصادف با هشتمین روز از کودک کشی صهیونیست ◼️مادر و کودک (غزه) https://eitaa.com/joinchat/2752840255C7434f5d7e6