🌷 داستان کوتاه (47) 📖 پای درس امام حسین (ع) ... (۹۵) ✅ آیا امام حسین (ع) در زمان معاویه و در مقابل او کلاً ساکت بود؟ 🌹معاویه به مکّه آمد و برای یزید بیعت گرفت. او در مکّه اقامت کرد و هیچ چیزی درباره یزید نگفت. سپس به سوی امام حسین علیه السلام فرستاد و او را فرا خواند. وقتی ایشان آمد، معاویه ایشان را نزدیک خود نشاند و گفت: ای ابا عبد اللّه! بدان که من هیچ شهری را استثناء نکرده ام، جز آنکه به سوی اهالی اش فرستاده ام و از آنان برای یزید بیعت گرفته ام. البته مدینه را به تأخیر انداخته ام؛ زیرا گفتم: اهل آن، ایل و تبار و خویشان یزید و کسانی اند که بیمی از آنها ندارم. سپس به مدینه پیک فرستادم؛امّا آنان از بیعت با یزید، خودداری کردند و از همه در این کار، سختگیرتر هستند. اگر برای امّت محمّد (ص) بهتر از پسرم یزید سراغ داشتم، برای [بیعت کردن با] یزید، کسی را روانه نمی کردم. امام حسین علیه السلام فرمود: «ساکت باش ای معاویه! این گونه نگو. تو بهتر از او را رها کرده ای؛ کسی که هم خودش بهتر است، هم پدر و مادرش از پدر و مادر او بهترند». معاویه گفت: گویی خودت را می گویی، ای ابا عبد اللّه! امام حسین فرمود: «اگر خودم را قصد کنم،چه می شود؟!». معاویه گفت: ای ابا عبد اللّه! در این صورت به تو می گویم. مادرت، بهتر از مادر یزید است. امّا پدرت، سابقه و فضیلت دارد و خویشاوندی اش را با پیامبر،کسِ دیگری ندارد، اما پدرت با پدر یزید (یعنی من) به حَکَمیت تن دادند و خدا پدر یزید را بر پدر تو مقدّم داشت. امّا درباره تو و او، به خدا سوگند او برای امّت محمّد، بهتر از توست. امام حسین علیه السلام فرمود: «چه کسی برای امّت محمّد بهتر است؟ یزید شرابخوار فاسد؟!». معاویه گفت: آرام ای ابا عبد اللّه! اگر از تو نزد یزید یاد شود، جز نیکی از تو نمی گوید. امام حسین علیه السلام فرمود: «اگر آنچه من از او می دانم، او در من سراغ دارد، بگوید». معاویه به او گفت: ابا عبد اللّه! به هوش باش و هشیار به سوی خانواده ات بازگرد و از خدا بر خودت بترس و مراقب باش که شامیان، آنچه من از تو شنیدم، نشنوند که آنان، دشمنان تو و دشمنان پدرت هستند. امام حسین علیه السلام هم به خانه اش بازگشت. 📚 حکمت نامه امام حسین، ج 1 ص 291 📱 کانال سبک زندگی متقین: @mottagheen