✅ داستان کوتاه (142)
🌷 وسعت علم امام
#متّقین (ع)
رسول خدا (ص) در بستر رحلت بود که به حاضران فرمود: أدعو إلی خلیلی: دوستم را نزد من حاضر کنید.
دو همسر پیامبر (عایشه و حفصه) کسانی را به دنبال پدران خود یعنی ابوبکر و عمر فرستادند. آن دو هم آمدند. هنگامی که نگاه پیامبر به آنها افتاد، رو برگرداند و بار دیگر فرمود: دوستم را حاضر کنید.
این بار کسی را به دنبال علی (ع) فرستادند. وقتی علی (ع) وارد شد، پیامبر سخنانی به او فرمود. هنگامی که علی (ع) از نزد پیامبر بیرون آمد، ابوبکر و عمر به او گفتند: دوستت به تو چه سخنی گفت؟
علی (ع) فرمود: پیغمـبر (ص) هزار باب علـم به من یـاد داد که از هر باب آن، هزار باب دیگر گشـوده می شـود و هزار حرف به من آموخت که از هر حرف آن، هزار حرف گشوده می شود.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 9، ص 81
📱 کانال سبک زندگی
#متقین:
@mottagheen