✅ داستان کوتاه (137) 🌷 اعجازي از امام حسن (ع) پس از شهادت امام علی (ع) عده اي خدمت امام حسن مجتبی (ع) آمدند و عرض کردند: از عجایبی که پدرت به ما نشان می داد شما هم نشان دهید. امام فرمود: اگر من هم نشان دهم باور می کنید؟ گفتند: به خدا سوگند! باور می کنیم. امام فرمود: آیا پدرم را می شناسید؟ گفتند: آري کاملاً می شناسیم. در این وقت حضرت پرده اي را که آویزان بود، بالا زد. دیدند امیر مؤمنان نشسته است. امام فرمود: آیا او را می شناسید؟ گفتند: آري، این امیر مؤمنان است. اینک شـهادت می دهیم تو ولی خـدا و امام بعـد از پدرت هستی که امیر مؤمنان را پس از شـهادتش به ما نشان دادي. همان گونه که پدرت علی (ع) رسول خدا را بعد از وفاتش در مسجد قبا به ابوبکر نشان داد. آنگاه امام حسن (ع) فرمود: آیا نشنیده اید سخن خداوند را که می فرماید: «به آنان که در راه خدا کشـته می شوند، مرده نگویید، بلکه آنان زنده اند، ولی شـما نمی فهمید.» وقتی کشـته شدگان راه خدا این چنیند، درباره ما چه می گویید؟ گفتند: شما را باور داریم و تصدیقتان می کنیم. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 9، ص 92 📱 کانال سبک زندگی : @mottagheen