#خاطره_چهارم
🔴 اولین قطار
خیلی دلم همراه راهیان دیار حبیب بود.دائم حسرت زیارت اربعین را در دل داشتم و به حال زائرین غبطه می خوردم؛اما تحمل شلوغی را نداشتم و در ازدحام جمعیت از حال می رفتم.از پرواز هم واهمه داشتم.یعنی نه می توانستم از مرز هوایی بروم و نه از مرز زمینی پر ازدحام.اما دل است؛بعضی وقت ها طلب می کندهر چند چیزی را که می داند نشدنی است.روز بیستم محرم بود.بین روضه دلم شکست و جواز سفر را گرفتم.چند روز بعد اولین قطار ترکیبی تهران_کربلا راه افتاد و من نیز یکی از این مسافران شدم و به کربلا رسیدم بی آنکه آب در دلم تکان بخورد
📝راوی:خانم دیانت مقدم
#خاطرات_ناب_اربعین