امروز نظاره گر شروع روزی سخت بودم... هوا گرم و طاقت فرسا .. یخچال خاموش و تنها تکه یخی که بزور از شب قبل داخل کلمن نگه داشته بودم هم داشت قطره های آخر وجودش را خرج تشنگی کارگرهای باربری میکرد فرصت آشپزی هم نداشتم ... اقلام فریزری هم داشتند کم کم آب می انداختند.. تماس گرفتم با همسایه جان همیشه مهربان و او با سخاوت کم نظیرش یکی از کشوهای فریزرش را برایم خالی کرد.. نهار خوشمزه ای برایم پخت و شربتی خنک مهیا کرد آن یکی همسایه کلمنم را پر از یخ و شربت کرد و به لطف مثال زدنی اش نهار فردایم را وعده داد. آن یکی های مهربان دیگر چند بار تماس گرفتند و گفتند مهیای کمک به من هستند و من اما شرمنده و خجل از این دریای لطف و مهربانی 🥺🥺 واژه های تشکر و قدردانی در مغزم رژه می روند و نمیدانم کدام واژه بار امانت این زیبایی را میتواند به دوش بکشد؟ چه زیبا شمه ای بسیار کوچک از جامعه ی آرمانی پس از ظهور را به تصویر کشیدید ای زمینه سازان مخلص ظهور موعود. #خاص_خواهران 🌹🌷🌺 @movasaatemadari