دکلمه از شعله سبز مانده در سینه شان بیرون زده دود بغض دیرینه شان از طایفه آتش و هیزم آری رفته است به عزی نسب کینه شان اول همه قطره ها موج دریا شدن با اخلاصشون اومدن ما شدن اراده ی الله رو دیدن و به سمت خدا از زمین پا شدن تا یاد خدا همدم مردمه علی دوستی پرچم مردمه دفاع از مسیر ولایت فقط توی مشتای محکم مردمه احد رو بیار ای برادر به یاد نمی مونه اندیشه حزب باد می رسه به روز ظهور هرکسی که داره به این انقلاب اعتماد دوم دل بی بصیرت مبادا بشی مدیون خون شهیدا بشی نماز علی رو بخونی ولی سر سفره کدخدا جا بشی ببین نقشه های براندازی رو توی فکرها صحنه پردازی رو با چشم بصیرت می بینی تو هم مثه رهبرت آخر بازی رو پی این عمار این جاده باش ولی مثل مولای خود ساده باش اگه آسمون پر بشه از غبار در هنگامه ی فتنه آماده باش سوم سر حیله ی رنگی عمروعاص به بیراهه رفتن بعضی خواص جای حق عوض شد نفهمه کسی راه خیمه گاه ولایت کجاس باید مانع از دین هراسی بشیم پر از اتفاق حماسی بشیم پاشو افسر جنگ نرم جمل علمدار دشمن شناسی بشیم بیا ای دل بین دنیا اسیر پای بیرق سرخ نعم الامیر مث بچه های مدافع فقط حسینی بمون و حسینی بمیر