نویسنده در این کتاب ، به معرفی هوش مصنوعی و تاریخچه پیشرفت اون در کشور های آمریکا و چین پرداخته .
توضیح میده که چین چطور از عصر کپی کاری گذر کرد و رسید به الان که یکی از ابرقدرت های هوش مصنوعی حساب میشه
همچنین توضیح میده که چرا چین برتری های خاصی نسبت به آمریکا در هوش مصنوعی داره و حتی فرصت پیشرفت و جلو زدن از آمریکا رو هم در آینده داره هرچند همین الان هم چین در یکسری از حوزه های هوش مصنوعی از ایالات متحده جلوتر هستش .
این کتاب هوش مصنوعی رو به عنوان برق دنیای امروزی معرفی کرده . وقتی که برق اختراع شد مدتی بعد کارآفرینانی که لزوما به اندازه نخبه ها و دانشمندان از دانش برق اطلاعی نداشتند ، به طرز فزاینده ای شروع به ایجاد کسب و کار ها و تولید محصولاتی کردند که از برق استفاده میکرد و به لطف این محصولات رسیدیم به جایی که زندگی ما پر از وسایل برقی شده .
حال هوش مصنوعی هم مانند برق است . نویسنده آینده ای نه چندان دوری رو معرفی کرده که کارآفرینان (نه لزوما دانشمندان هوش مصنوعی) شروع به ساخت محصولات و خدمات مبتنی بر هوش مصنوعی میکنند و زندگی ما پر از این محصولات و خدمات خواهد شد .
همچنین کتاب به معرفی خطرات واقعی هوش مصنوعی برای بشریت (نه اون موارد علمی تخیلی که این روز ها بعضی جاها مطرحه) مثل افزایش نابرابری های اجتماعی و ... پرداخته و طرح هایی نیز برای همزیستی انسان با هوش مصنوعی در آینده رو بررسی کرده .
بخش های انتهایی کتاب برای من خیلی جالب بود جایی که نویسنده کتاب خاطرات خودش از دورانی که متوجه شد سرطان داره رو مینویسه . نویسنده ای که خودش یکی از شناخته شده ترین آدم های حوزه هوش مصنوعی هست . سرطان ، اتفاقی بود که باعث شد دید نویسنده نسبت به زندگی عوض بشه و بیشتر به خانواده و مفاهیم انسانی مثل محبت و عشق نسبت به کسب و کار اهمیت بده .
نویسنده در این کتاب به سوالات خیلی بنیادی در مورد ما انسان ها پاسخ میده مثل این سوال که انسان بودن در عصر هوش مصنوعی چیست ؟ زمانی که هوش مصنوعی اکثر کار های امروزی انسان هارو انجام میده و پا به پای اونا پیشرفت میکنه ، فرق ما انسان ها با ماشین چیست ؟
بگذارید انتخاب ما این باشد که ماشین ها ماشین باشند و انسان ها انسان . بگذارید انتخاب کنیم که به سادگی از ماشین استفاده کنیم ، و مهمتر از همه ، همدیگر را دوست بداریم - کای فولی
🆔 :
@mrpythonblog