#مناجات_مریدین
#کن_انیسی
در روایت دارد حضرت داوود اوصاف این اولیا را که از حضرت حق جل و علا شنید، گفت: خدایا این اوصافی که از اينها گفتی آیا مصادیقی هم دارد الان؟
خداوند فرمود: بله، الان هم هستند.
داوود خیلی مشتاق شد آنها را ببیند. عرض کرد: خدایا میشود من اینها را ببینم.
خداوند تبارک و تعالی آنها را در کوهستانهای لبنان معرفی کرد.
داوود علیه السلام گشت و آنها را پیدا کرد. دید چند نفری هستند کنار چشمهای نشستهاند و همه ساکت. چشمهایشان در آب خیره شده و دلهایشان معلوم نیست کجاست. ابدانشان کنار چشمه جمعند ولی نه حرفی و نه سخنی.
به آنها نزدیک شد. یکی از آنها متوجه شد و به بقیه دوستان اطلاع داد که مزاحمی آمده. برخاستند و پراکنده شدند.
داوود علیه السلام دید دارند میروند. صدا زد بایستید: من رسول رب شما هستم. وقتی گفت ربکم، ایستادند. داوود سلام خدا را به آنها ابلاغ کرد و گفت: خدا میفرماید چرا ازمن حاجت نمیخواهید.
اولا خیلی شرمنده شدند از اینکه خدا ما را لایق دانست و مورد خطاب قرار داد.
و بعد هم به تعبیرهای مختلفی همه حاجتشان این بود که خدایا کلا اغیار را از چشم ما ببر.
خداوند به داوود فرمود: اگر اینطور که میخواهند بشود این جمع چند نفریشان هم از هم میپاشد. دیگر توان تحمل همدیگر را نخواهند داشت و اگر آن را بخواهند باید فرادی بشوند.
این جمع چند نفری از هم پاشیده شدند.
تجلی قهاریت حضرت حق است در نهایت که هر چیزی را دیگر نفی میکند و از دل بیرون میکند و همه چیز در نظر او فانی میشود.
#استاد_سید_علی_نجفی
#شرح_مناجات_المریدین
@msaliagha