#مناجات_مریدین
#کن_انیسی
کار مظلومیت امیرالمومنین به آنجا رسیده بود که زهرای پهلو شکستهاش را برداشته بود در خانه مهاجر و انصار میرفت.
بیبی که نمیتوانست راه برود، او را بر استری سوار کرده بود، افسار استر را گرفته بود در دل شب، در خانه مهاجر و انصار که اگر حرف مرا نمیشنوید، حرف این دختر پیغمبرتان را بشنوید.
ببینید چه مظلومیتی است!
ببینید حسن و حسین چه دیدند در عالم در کودکی!
ببینید حسین چه دیده بود از بابای مظلومش علی!
که وقتی اسم امیرالمومنین را روز عاشورا آوردند، نتوانست خود را کنترل کند: و بکی بکاءً عالیا، بلند بلند میان میدان جنگ گریه کرد.
یاد ناحقیهایی که با مولا کردند، آقا گریه کرد.
نمیدانیم کدام منظرهها یادش آمد و گریه کرد؛
آیا یاد اینکه میان کوچه مادرش را سیلی زدند، افتاد و گریه کرد؟
یا به یاد آن شبی که بدن مادرشان را علی داشت غسل میداد و سر به دیوار گذاشت و ناله زد، گریه کرد؟
یا به یاد آن وقتی که پدرشان غریبوار بدن مادرشان را داشت در قبر میگذاشت و گریه میکرد، گریه کرد؟
نمیدانیم.
یا غیر از اينها بود
یا همه اینها...
#استاد_سید_علی_نجفی
#شرح_مناجات_المریدین
@msaliagha