•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
🔹علمدار إخبات؛ پرچمدار تکامل🔹
✅ همان اواخر زیارت
#عباسبنعلی، وقتی موقع عرض حاجت به بابالحوائج میرسد، از خدا میخواهیم که ما را دور
#اباالفضل ، گرد هم بیاورد: «فجمع الله بیننا و بینک...» و کلمات بعدی، بعد جای عباس را در بهشت مشخص میکند: «فی منازل المُخبِتین...» جای اباالفضل _ اگر میخواهیم در بهشت، دور و برش باشیم _ همان جایگاهِ اهل «إخبات» است.
همان اخباتی که حضرت صادق برایمان معنا کرد؛ وقتی اصحابش «تسلیمبودن» را خیلی جدی نگرفتند و امام به آنها نهیب زد: «میدانید تسلیم یعنی چه؟» و وقتی همه ساکت شدند، فرمود: «به خدا قسم که تسلیم، همان إخبات است.» البته که این معنا از اخبات، خیلی تناسب دارد با زیارتنامهی عباس؛ که اگر همان اواخر، جایگاه بهشتیش را بر محور «اخبات» توصیف میکند، همان اوائل هم برای او، به مقام «تسلیم» شهادت میدهد: «اشهد لک بالتسلیم...»
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
شاید ذهنیت ما از «تسلیم»، یکجور سرسپردگی خشک و زمخت و بیروح باشد اما «اخبتوا الی ربهم» یا «فتخبت له قلوبهم»ـی که خدا در قرآنش گفته، «تسلیم» را با یک جور «تواضع و خشوع و نرمی و افتادگی» ترکیب کرده و بعد، «إن قلوب المخبتین الیک والهه»ـی که حضرت سجاد در «امینالله» برایمان به یادگار گذاشته، همه اینها را در «وَلَه و شیدایی و شیفتگی» ضرب کرده است.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
اباالفضل، تسلیم و اخبات در برابر حسین را به جایی رسانده بود که نرمی ِ قلبش و شیدایی ِ دلش برای
#اباعبدالله ، سختترین انعطافها را با شیداترین رفتارها همراه کرد: به دستور امام، از جنگ و انتقام دست کشید و سراغ آب رفت اما سوز دلش برای حسین را طوری در عقلانیت و عملش سرازیر کرد که : محاصرهی چهارهزار نفرهی شریعه، با یک نفر شکسته شد و لحظاتی بعد، خاصیت ذاتی ِ آب در رفع تشنگی و میل جبریِ انسان به آن، جلوی شیدایی ِ عباس زانو زدند. اباالفضل سیرابتر از همیشه، از شریعه بیرون آمد و علمدار، پرچم «تکامل» را در قلّهی اخبات و شیدایی در برابر معصوم، به اهتزاز درآورد و تا آخر تاریخ، مسیر رشد را برای دیگران ترسیم کرد. یعنی خیرخواهی برای امام، به بلوغ و مبالغه رسید و بالاترین توان برای نصرت معصوم ظهور کرد و «أنک قد بالغت فی النصیحه و اعطیت غایه المجهود» در قلب زیارتنامهاش جا گرفت.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
گویا لحظاتِ «حاکمیت بر تکامل» فرا رسیده بود: عباس، «اباالفضل» و «پدر فضیلت» شد و در میان فقهاء و شهداء و هر غیرمعصوم ِ بلندمرتبهای که شأنی جز بیعت و اجابت و اطاعت ندارد، همه «أفعل تفضیل»ها را مال خود کرد: «فجزاک الله افضل الجزاء و اکثر الجزاء و اوفر الجزاء و اوفی جزاء احدٍ مِمّن وفی ببیعته و استجاب له دعوته و اطاع ولاه امره»
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
البته همه اینها وقتی بود که شدیدترین فشارها و عظیمترین مصیبتها گلوی دستگاه ایمان را میفشرد و الا اگر آتشفشان انکار و عناد فوران نمیکرد،
#عباس دست بازتری برای افشای شیفتگیاش داشت. شاید یکی از حکمتهای اینکه «از بین امامان، اولین رجعت برای حسینبنعلی رقم میخورد»، شدت شیداییِ عباس برای خدمتگزاری به سیدالشهداء است و فاصلهای که او با اصحاب ِ بقیهی ائمه دارد. هر چه باشد او پسر علی است که قرآن درباره ی پدرش فرمود: «کلّا لمّا یقضِ ما امره» و روایات اینطور تأویلش کردهاند: «این آیه درباره رجعت است؛ علی هنوز آنچه بدان مأمور شده، انجام نداده و رجعت میکند تا مأموریتش را تمام کند.» حالا حالاها مانده است که عباس، آرزوهایش برای تسلیم و اخبات در برابر حسین و آشتیدادن بشریت با او را عملی کند...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
ولی قاعدتاً اصل مطلب باید در آن دنیا رقم بخورد؛ در بهشت و در «منازل المخبتین» و «جایگاه اهل اخبات و تسلیم و شیدایی» که عباس، سرسلسلهی آن است. آنجا که بهجت و سرور برای هر غیرمعصومی که به بهشت وارد شده و اصلاً هر نیروی لازم برای خلود و جاودانگی ِ ما محبّین، از شیفتگی عباس به حسین نشأت میگیرد؛ وقتی که هر روز یا هر ساعت، اباالفضل از «منازل المخبتین» به محضر سیدالشهداء میرود و با شیدایی تشدیدشده، او را زیارت میکند و شاید رودرروی او و روی لب، امینالله میخواند: «إن قلوب المخبتین الیک والهه...» و قلب بهشت و دل اهالیش را در شور و شیدایی غرق میکند...
ادامه👇👇👇