🔰چرا تورم در‌ایران آرام نمی‌گیرد؟ 📝به قلم مدیر اندیشکده، حجت الاسلام و المسلمین 🌀چرا تورم در‌ایران آرام نمی‌گیرد؟ این سؤالی است که در اوقات خستگی و فراغت مانند تیری از کمان رها می‌شود و ذهن‌ها را نشانه می‌گیرد. آیا معضل تورم بالا در ایران حل خواهد شد؟ چرا با وجود تلاش‌های قابل تحسین دولت در مهار تورم (و البته گاهی غیرقابل تحسین و گاهی اساساً تلاشی نیست که تحسین یا تقبیح شود) هنوز اوضاع به سامان نرسیده است و مردم با شهود تجربی خود، حضور این چغر بد بدن (تورم) را در زندگی خود احساس می‌کنند؟ با وجود مهار نسبی رشد نقدینگی و رشد پایه پولی در دولت فعلی و کاهش آن- هر چند با وضع مطلوب فاصله دارد- باز هم نتایج دلپذیری که برای مردم محسوس باشد، حاصل نشده است. چه تحلیلی در این باره می‌توان داشت؟ اولین نکته‌ای که باید به آن توجه داشت، این است که اثر کنترل نقدینگی فعلی اگر ادامه‌دار باشد، در سال‌های آینده ملموس‌تر خواهد شد و مهم‌تر آنکه اگر با همان سرعت قبلی این رشد ادامه می‌یافت، اوضاع قیمت‌ها بسیار بدتر از چیزی می‌شد که در حال حاضر شاهد آن هستیم، اما باید کمی ریشه‌ای‌تر به این مسئله پرداخت و به همین مقدار دلخوش نبود که ما وارد ابرتورم نشده‌ایم.  🔸مهم‌ترین مشکل اقتصاد فعلی کشور ما این است که تبدیل به یک اقتصاد پولی شده و از اقتصاد واقعی فاصله گرفته است. بگذارید توضیح بدهم و به سادگی از این موضوع عبور نکنم. منظورم از اقتصاد پولی این است که مناسبات اقتصادی در ایران باعث شده است سفته‌بازی یا به تعبیر عامیانه دلالی- خریدن به قیمت کمتر و فروش به قیمت بیشتر- سودآوری خوبی داشته باشد. اگر فردی یک‌میلیارد پول داشته باشد، با توجه به انتظار و پیش‌بینی نسبت به وضعیت تورمی آینده، ترجیح می‌دهد این پول را تبدیل به سکه، دلار، زمین و اموری از این دست کند و آن را به کنار بگذارد تا بعد از بالا رفتن قیمت‌ها مجدداً آن‌ها را بفروشد و کسب سود کند. حال اگر او بخواهد همین پول را وارد اقتصاد حقیقی یعنی تولید کند، متوجه می‌شود: 1⃣نخست نیاز به تخصصی نسبی دارد 2⃣و دوم اینکه ریسک بالایی دارد و ممکن است تولید او به سودآوری نرسد یا در مراحل میانی کار، مشکلات عدیده‌ای برای او پیش بیاید که مانع رسیدن به مرحله تولید نهایی شود 3⃣و سوم اینکه سود انتظاری از این تولید نیز در مقایسه با سفته‌بازی، پایین ارزیابی می‌شود. در چنین حالتی مسیر طبیعی اقتصاد او را به سمت خرید سکه یا دلار هدایت می‌کند.  🔹نتیجه مسیر بالا، اقتصاد پولی است؛ پولی که قرار بود صرفاً وسیله مبادله باشد و نقش واسطه‌گری میان کالا‌ها را داشته باشد، خود به هدفی مهم در اقتصاد تبدیل می‌شود و می‌تواند ارزش افزوده‌ای فراتر از کالا ایجاد کند، با کمترین زحمت و با سودآوری بالا یا قابل قبول. به راستی اگر می‌شود با خریدن دلار در یک روز، سودی معادل تقریبی درآمد یک ماه به دست آورد، چرا باید ایجاد صف طولانی خریدن دلار برای‌مان تعجب داشته باشد؟ نتیجه بدتر چنین اقتصادی این است که تولیدکنندگان نیز به این نتیجه می‌رسند یا تولید خود را تعطیل کنند و به خریدن زمین، سکه و ارز روی بیاورند یا اگر چنین چیزی به هر دلیلی ممکن نیست، لااقل بخشی از سرمایه خود را به صورت دلار، سکه و زمین نگهداری کنند. پس تولید رفته‌رفته کمتر و اقتصاد واقعی روزبه‌روز نحیف‌تر می‌شود و اقتصاد پولی همچون انگلی از باقیمانده خون تولید می‌مکد تا آن را بخشکاند. کم‌کم همه در این اقتصاد می‌فهمند که بهتر است تریدر باشند تا تولیدکننده؛ امروز چیزی را بخرند و فردای آن بفروشند. سود دلال در این جامعه از سود تولیدکننده بیشتر است و همین مسئله تولیدکننده را ترغیب می‌کند وارد فضای سوداگری شود و از تولید دست بکشد.  حالا فرض کنیم در چنین شرایطی با کاهش تولید، دولت بخواهد به مردم خدمت کند و برای رفاه حال آنان، دست به واردات بزند تا قیمت‌ها بیش از پیش افزایش نیابد. سوداگران چشم طمع به این واردات می‌دوزند تا بتوانند آبی گل‌آلود و با ورود پول، نقدینگی و دلالی از این قسمت نیز بدون زحمتی کسب سود کنند و بدتر آنکه تولید نحیف داخلی از این واردات هم ضربه می‌خورد و لاغرتر و لاغرتر می‌شود.  ◀️به سوی دیگر ماجرا برویم. به طور طبیعی، چون دولت سرعت رشد نقدینگی را کنترل کرده است، به نظر می‌رسد نقدینگی کافی برای تولیدکنندگان در جامعه وجود ندارد و در نتیجه تولیدکنندگان تقاضای نقدینگی دارند تا بتوانند دستمزد کارگران را بدهند و خط تولید را سر زنده نگه دارند. در چنین شرایطی فرض کنیم، دولت بخواهد برای حمایت از تولید داخلی، به تولیدکنندگان وام دهد تا آن‌ها به حیات اقتصادی خود ادامه دهند. 🔻🔻ادامه دارد ...