➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
🌐دو داستان زیبا از قناعت
💠عمر می گفت: روزی به اتاق پیامبر صلی الله علیه و آله رفتم، دیدم او بر بوریا خفته بود و بوریا بر پهلوی او رد انداخته بود و اندوخته خوراک پیامبر صلی الله علیه و آله هم چیزی جز دو مشت جو و یک مشت تره نبود؛ گریه ام گرفت.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای پسر خطاب چرا گریه می کنی؟ گفتم: چرا گریه نکنم تو برگزیده خدایی و این اندوخته غذایی توست در حالی که خسرو و قیصر غرق در میوه و نعمت های فراوانند، فرمود: ای عمر خشنود نیستی که دنیا از آن ایشان و آخرت از آن ما باشد؟ من هم پذیرفتم
💠از انس بن مالک نقل است، فاطمه سلام الله علیها قطعه نانی برای رسول خدا آورد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای فاطمه این چیست؟ گفت: قرص نانی پخته ام، دلم آرام نگرفت تا این قطعه را برای شما آوردم. فرمود: دخترم این اولین غذایی است که از سه روز پیش تاکنون به دهان پدرت رسیده است. باز از انس بن مالک است، هرگز در غذای روز یا شب پیامبر صلی الله علیه و آله نان و گوشت با هم در سفره نبود؛ مگر در مهمانی ها.
از ابوامامه نقل شده که گفته است: هیچگاه از سفره خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله حتی قطعه نان جوینی هم باقی نمی ماند.
پیامبر سادگی را در پوشاک هم رعایت می کرد. ایشان بعضی اوقات جامه خود را وصله می کرد. گاهی لباس پشمینه می پوشید
👉
@mtnsr2
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰