سوم محمد صلی الله علیه وآله، حیرت زده اما بشاش، غرق در نورانیتی بی‌نظیر رو به جبرئیل کرد و پرسید: به کجا می‌رویم جبرئیل؟ جبرئیل بال و پر آراسته با نوای ملکوتیاش ندا داد: به آسمان اول. چندی بعد ملکی زیبا به حشمت و جاه تمام در برابر دیدگان محمد صلی الله علیه و آله قد برافراشت، ملکی زیبا نشسته بر کرسی، موکل آسمان اول. جبرئیل گفت هر آسمان موکلی دارد، هرگاه شیاطین بخواهند آسمان‌ها روند موکلین آسمان‌ها آنها را با تیر شهاب ساقب می‌رانند و می‌سوزانند. محمد بهت زده نگاه کرد هر موکلی ۷۰ هزار ملک دارد و هر ملک ۷۰ هزار ملک دیگر، آنها به هلهله و تقدیس مشغول بودند و زیر لب می‌خواندند(( لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله)). محمد را شعفی بی‌مانند فرا گرفته بود و جای علی چه خالی بود. ناگهان صیحه‌ای او را به عقب کشاند رو برگرداند و هراسان پرسید: او کیست جبرئیل؟ فرشته‌ای بود بس کریه منظر و غضبناک. به محمد صلی الله علیه و آله خوش آمد گفت. اما بر لبانش هیچ خنده نبود. جبرئیل گفت نترس محمد(ص) او خازن و مالک جهنم است و تا به حال نخندیده. سکوت بر لبان محمد صلی الله علیه وآله مهر زده بود. نگران نگاه کرد. جبرئیل گفت خداوند به دست او از گناهکاران انتقام می‌گیرد. پیامبر فرمود: آیا ممکن است به او فرمان دهی جهنم را به من نشان دهد؟ جبرئیل ندا کرد: ای مالک دوزخ، آتش را به محمد نشان بده. و لحظه‌ای نگذشت که محمد صلی الله علیه وآله، بی تاب و وحشت زده خود را به عقب کشید، و گفت آه نه آن پرده را بینداز، چه صحنه وحشتناکی شعله‌ها چه سرکش و بی‌قرار لهیب می‌کشند. صحنه‌ای بس دردناک دید گروهی را دید که لب‌های ایشان چون لب‌های شتر بود و لبهایشان را با آتش می‌بردند و سنگ آتشین در دهانشان می ریختند. پرسید این‌ها چه کرده‌اند؟ جبرئیل پاسخ داد: این‌ها مال یتیم را به ظلم می‌خورند. گروهی دیگر را دید که از پوست و گوشتشان لقمه می‌گرفتند و در دهانشان می‌گذاشتند و می‌گفتند بخورید، بخورید هر آنچه می‌خورید بخورید. پرسید یا جبرئیل این‌ها چه کسانی هستند؟ جبرئیل گفت: آنها که غیبت مردم می‌کردند و پشت سر یکدیگر بدی می‌گفتند. بعد قومی بودند که سفره عالی گسترده و غذای خوب به سفره‌هایشان نهاده بودند اما ایشان مردار می‌خوردند. مرده هایی که خارج از سفره افتاده بودند. جبرئیل گفت: آنها کسانی هستند که غذای حلال داشتند ولی حرام می‌خوردند. گروهی دیگر در زبانه های آتش آویخته شده بودند و با شعله‌های آتش دهان ایشان را می‌بردند، جبرئیل گفت: این‌ها مردم سخن چین بوده‌اند،که بین مردم فتنه می‌انداختند. و گروهی دیگر مردمی بودند که لب‌هایشان به آتش می‌سوخت جبرئیل گفت: این‌ها گویندگان امت تو هستند که به آنچه می‌گویند عمل نمی‌کردند. محمد صلی الله علیه و آله گفت: وای بر علمای امت من. و از آن منظر دور شد. او را توان نگریستن نبود https://eitaa.com/myfriend1book