ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
داد از غم هجران و این قصه ی سودایی
بی روی مهت جانا. دنیا شده ظلمت گاه
بازا که شود عالم . زیبا و تماشایی
در مذهب ما هجران. آلام و غمی دارد
کز تن ببرد جان را. این صبر و شکیبایی
ای کاش شود حاصل امر فرجت بر ما
بهروزترین روز است روزی که تو باز آیی
با ندبه ی ما انگار. پایان نشد این غیبت
خود ندبه کن ای مولا. یک بار به شیدایی
حتما که قبول افتد . در عرش خداوندی
کم نیست دعای تو. تو روح مسیحایی
عاجز شده ایم از هجر. دلخسته شدیم از درد
برگرد بگو بر خلق. که یوسف زهرایی
@wwwgom