زهیر بن قین 💧💧💧 زهیر، الگوی دلدادگی و عاشقی نسبت به امام زمانش در کربلاست. زهیر بن قین، از بزرگان قبیله بَجیله بود که در کوفه می‌زیست. [۴] زهیر نخست طرفدار «عثمان» بود، تا این‌که در سال شصتم هجری، هنگام بازگشت از سفر مکه، در یکی از منازل بین راه، [۵] هم‌زمان با کاروان امام حسین (علیه‌السلام) در یک‌جا فرود آمد. امام (علیه‌السلام) شخصی را نزد زهیر فرستاد و خواستار ملاقات با او شد. زهیر نخست از این دیدار اکراه داشت. اما به توصیه همسرش، دیلم یا دَلْهم دختر عَمرو [۶][۷] به محضر امام حسین (علیه‌السلام) شرفیاب شد. این دیدار بسیار مبارک بود و مسیر زندگانی زهیر را تغییر داد. او پس از این ملاقات، شادمان نزد خانواده و دوستانش بازگشت و فرمان داد تا خیمه و بار و بُنه او را به کنار خیمه امام (علیه‌السلام) منتقل کنند. [۸][۹][۱۰] با همسرش نیز وداع کرد و گفت: «من عازم شهادت همراه امام حسین (علیه‌السلام) هستم. تو با برادر خود نزد خانواده‌ات برگرد، زیرا نمی‌خواهم از سوی من چیزی جز خوبی به تو برسد.» شب عاشورا، وقتی امام حسین (علیه‌السلام) به همراهانش اجازه بازگشت به شهر و دیارشان را داد، هر کدام از آنان به نوعی وفاداری و پایداری خود را اعلام داشتند و زهیر بن قین گفت: به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، سپس زنده شوم و دوباره کشته شوم، تا هزار مرتبه این‌گونه کشته شوم و خداوند بدین وسیله جان شما و این جوانان خاندان شما را سلامت دارد. [۱۱][۱۲][۱۳] امام حسین (علیه‌السلام)، پس از اقامه نماز صبح عاشورا، یاران خویش را سازماندهی کرده و زهیر بن قین را به فرماندهی جناح راست سپاه برگزید که نشان لیاقت و شایستگی‌های اخلاقی و نظامی «زهیر» است. [۱۴][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸][۱۹] روز عاشورا وقتی دو سپاه رو در روی هم قرار گرفتند، نخست امام حسین (علیه‌السلام) به نصیحت سپاهیان دشمن پرداخت، آن‌گاه زهیر آنان را نصیحت کرد تا اینکه کسی زهیر را صدا زد و گفت: اباعبدالله (علیه‌السلام) می‌فرماید: برگرد. به جانم سوگند، چنان‌که مؤمن آل فرعون، مردمش را نصیحت کرد، تو نیز اینها را نصیحت کردی، اگر نصیحت فایده‌ای داشته باشد. [۲۰][۲۱][۲۲][۲۳] از صحنه‌های یادکردنی پیکار زهیر در روز عاشورا، یکی آن‌جاست که وقتی شمر و شماری دیگر از دشمنان به خیمه‌های امام حسین (علیه‌السلام) هجوم آورده قصد آتش زدن خیمه‌ها را داشتند، وی به کمک ده نفر دیگر از اصحاب امام (علیه‌السلام) به مقابله آن‌ها شتافته، پس از کشتن یکی از مهاجمان، آنان را از خیمه‌ها دور کردند. [۲۴][۲۵][۲۶][۲۷] زُهَیر و حُرّ، ساعتی از روز عاشورا، به کمک هم جنگ نمایانی کردند و هرگاه یکی از آن دو، بر دشمن می‌تاخت، اگر به محاصره می‌افتاد، دیگری او را نجات می‌داد. تا این ‌که حر به شهادت رسید. [۲۸][۲۹][۳۰] ظهر عاشورا، زهیر و سعید بن عبدالله حنفی جان خویش را سپر کردند، تا امام حسین (علیه‌السلام) همراه جمعی از یارانش، نماز خوف به جای آوردند. [۳۱][۳۲] زهیر پس از نبردهای دلیرانه و کم‌نظیر و کشتن تعدادی از دشمن، سرانجام به وسیله «کثیر بن عبدالله شعبی» و «مهاجر بن اوس» به شهادت رسید. [۳۳][۳۴][۳۵][۳۶] خوارزمی می‌نویسد: هنگامی که زهیر بر زمین افتاد، امام حسین (علیه‌السّلام) به وی گفت: «خداوند تو را از رحمت خود دور نگرداند و قاتل تو را لعنت کند، به مانند کسانی که ملعون گشتند و به صورت بوزینه و خوک مسخ شدند.» [۳۷] در زیارت ناحیه مقدسه، از وفاداری و ایثار زهیر این‌گونه تجلیل شده است: «السَّلامُ عَلی زُهَیْرِ بْنِ الْقَیْنِ الْبَجَلِیِّ، الْقائِلِ لِلْحُسَیْنِ وَقَدْ اذِنَ لَهُ فِی الانْصِرافِ: لا وَاللَّهِ لا یَکُونُ ذلِکَ ابَداً، اتْرُکُ ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اسیراً فِی یَدِ الَاعْداءِ وَانْجُو! لا ارانِیَ اللَّهُ ذلِکَ الْیَوْمَ؛ سلام بر زهیر بن قین بَجَلیّ، کسی که وقتی امام حسین (علیه‌السلام) به او اجازه بازگشت داد، به حضرت عرض کرد: به خدا سوگند، نه، هرگز چنین نخواهد شد. آیا فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را اسیر در دست دشمنان رها کرده، خود را نجات دهم؟ خدا آن روز را به من ننماید.» [۳۸]