#حکایت
روزی بهلول نزد هارون الرشید رفت و درخواست مقداری پیه کرد تا با آن پیه پیاز، که نوعی غذای ارزان قیمت برای مردم فقیر بوده، فراهم سازد.
هارون به خدمتکارانش گفت مقداری شلغم پوست کنده نزد او بیاورند تا شاهد عکسالعمل بهلول باشند و بیازمایند که آیا او میتواند میان پیه و شلغم پوستکنده تمایزی قائل شود یا خیر؟
بهلول نگاهی به شلغمها انداخت. آنها را به زبانش نزدیک کرد، بو نمود و بعد گفت: نمیدانم چرا از وقتی که تو حاکم مسلمانان شدهای، چربی هم از دنبه رفته است.
@n20011☘