🌹یاد وخاطره ۲۶ مرداد سالروز آزادی آزادگان بزرگ ایران زمین گرامی باد 🌹
*خاطره ای تلخ از اسیر مجروح ایرانی سید ناصر حسینی پور*
...ازدژبان عراقی خواهش کردم برای انتقالم بدستشویی واو مرا با کشاندن روی زمین تا سرویس بهداشتی برد وبازگشت
قراربودبعد دقایقی برای بردنم به بازداشتگاه بیاید ولی خبری ازاونشد
حدوددوساعت در محوطه توالت ماندم باان وضع وشرایط وخیم .
چشم انتظار وغمگین بدیوار توالت تکیه دادم ودمخور بادرد ورنجم که دژبانی بعثی وارد سرویس بهداشتی میشود.بسیاری از نظامیان که اینجا می ایندبرای رفع حاجت کاری بکارم ندارم اما این دژبان کنارم ایستادونگاهی نفرت امیز بچهره ام کردبعد نثار فحش وناسزا دستم راگرفت وکشان کشان بسمت دستشویی اخر که بلا استفاده بود وسنگ تا کف ان پرازادرار ومدفوع برد. بابی رحمی وخشونت تمام مرابداخل توالت هل داد بوی بدمشمئز کننده اش بشدت ازاردهنده وعذاب اوربود دژبان دوعدد تی راازکناردیواربرداشت وباضربه محکم پوتین بکمرم مرابسمت سنگ توالت پرت کرد ناله ام از شدت درد به آسمان رفت.
پایش راروی کمرم گذارد برای جلوگیری از برخاستنم وبانگهداشتن چوب تی روی سروگردنم سرم را درسنگ توالت فرو برد با فرو رفتن سرم نفسم را حبس کردم تامانع ورود ان همه کثافت وادرار بدهان ومعده ام شوم سرم با سختی وتقلای زیاد بیرون آوردم تمام سرو صورتم پرار نجاست شده است دژبان رهایم کرد بسختی وبادرد ورنج مضاعف خودرا بیرون کشیدم ......
منبع : کتاب پایی که جاماند
*تمام مسوولان ودست اندرکاران کشور این کتاب رابخوانند تا درک کنند برچه کرسی تکیه زده اند وبزودی درسرای دیگر پاسخگوی چه کسانی باید باشند.*
https://eitaa.com/nabaaa